بند پ پر
برای اولین بار در عمرمان توانستیم بند پ *رو جور کنیم آنهم خودمان به تنهایی آنوقت پدر همسر محترم بنده از آنجایی که در بند قانون میباشند پسرش را قانع کرد و فرستاد کوالا لامپور برای دادن اجازه نامه از انجایی که آقای همسر محترم حرف پدر پیش امده این بنده حقیر رو فراموش کردند بلافاصله راهی بلاد کوالا می شوند و نامه را می گیرند و به پای کبوتری بسته و به سوی ایران زمین می فرستد
آنوقت من می مانم و سنگ یخی و دهانی کش آمده و رو انداختن به آن بنده خدا یی که بند پ رو فراهم کرده بودند
از صبح بدجوری حالم گرفتس این همه رو زدم به همکاره بابایی تازه چی خوده بابایی بهم گفته بود الکی گفتم خودم تنهایی جورش کردم آخه منو چه به این کارا ؟؟؟ بهش می گم تو اگه قرار بود بری چرا دیگه منو جلو می فرستی می گه من نمی دونم فقط می خواستم زودتر کارا انجام بشه
اینقدر حرص خوردم مغزم درد می کنه آدمکه دلم که از صبح قهر کرده حتی غذا هم نخورده اگه میکاییل نبود مرده بودم آخه کسی چه می فهمه تنهایی یعنی چی ؟ بی کس و کار با یه بچه بدون ماشین یعنی چی ؟
کسی چه می فهمه پا در هوا بودن یعنی چی ؟ می خواستم زودتر برم بدجوری دلم واسه مامانم تنگ شده واسه بابایی هم تنگ شده کاش می شد امشب سواره اتوبوس می شدم می رفتم پیش مامانم می گم وقتی پیششم بیشتر وابستش می شم اونها هم که خراب و افسرده میکاییلن
همش سعی می کردم نگاه میکاییل کنم تا آروم بشم بغضم یادم بره نمی دونم چرا امروز بیشتر از هر زمانی دیگه احساس غربت و تنهایی کردم حتی با وجود میکاییل
با خودم گفتم چته ؟؟؟ تو چه روزایی اینجا تنهای تنهای بودی اون شب بارونی تو اون جاده تاریک از سر کار برمیگشتی اینقدر بارون شدید بود که جلوم رو نمی دیدم کوچکترین نوری نبود حتی ماشینی رو نمی شد که پشت سرش بیام از ترس دندونام کلید شده بود وقتی که از دور چراغهای شهر رو دیدم با صدای بلند عینه بچه ها گریه می کردم من اون شبا رو گذروندم اما امروز احساس تنهایی کردم
تو حالم غرق بودم تا اینکه میکاییل با روروئک اومد پای منو گرفت که یعنی منو بغل کن یهو یخ وجودم آب شد گر گرفتم از ذوق سوختم عاشقتم مونس کوچولوی من تو با این کارت منو دیوونه کردی فهمیدم اون لحظه چقدر محتاج یه آغوش گرمم
--------------------------------------------------------------
پی نوشت 1 : نمی دونم شاید آدمک دله من همون کودکه درونم باشه اما همیشه احساس می کنم که کسی درونم هست وقتی اتفاقه خوبی می افته یا کار خوبی می کنم اون شاده یا برعکس
فقط شناسنامه نداره اگه نه کلی هویت داره تازه بابایی هم از وقتی ازدواجیدیم اونم دلش آدمک پیدا کرده وقتی درساش رو می خونه شاده هر چند که امیدوارم امروز آدمک دلش دعواش کنه
پی نوشت 2 : بند پ = پارتی