میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

فرشته کوچولویی که مهمونمون شد

1391/3/9 19:54
نویسنده : ملی
1,299 بازدید
اشتراک گذاری

یه اعتراف البته با خجالت !!! خجالت

قبل از اینکه مهمون دلم بشی من اصلان بچه دوست نداشتم تصوره اینکه یه مامان بشم رو نداشتم فکر می کردم به من نمیاد ، وقتی که فهمیدم اومدی هجوم  افکار مختلف به سراغم اومد یعنی من می تونم ؛ نمی تونم و هزار تا فکر فکر فکر تا چند روزی هم سر در گم بودم اما آدمک دلم از خوشی ولو بود همش

تا اینکه با درست کردن این وبلاگ با وبلاگ فرشته کوچولوی مامان آشنا شدم برام جالب بود مادری که عاشقه بچش بود بچه ایی که تو راه بود با خودم گفتم مگه می شه آدم اینقدر یه جنین رو دوست داشته باشه سوال

از روی کنجکاوی همه وبلاگشو خوندم چقدر روی من تاثیر می ذاشت حرفاش روی من هم اثر میذاشت تا اینکه منم احساس کردم می فهمم چی می گه انگاری منم دارم عاشق می شم چشمک

خلاصه از حرفاش که می گفت پاتوقمون رستوران میرزایی جاده چالوسه فهمیدم که همشهری هستیم و همین شد باب آشنایی ما دو تا ، هر دومون تو دلمون فرشته داشتیم و با هم حرف می زدیم ، آخی !!!
امروز گیسو طلا فرشته کوچولوی ما مهمون خونمون بود هورا

 

خیلی خیلی خوش گذشت و جای همه خالی بود گیسو یه فرشته واقعی بود چقدر من و مونا  امروز دلمون می خواست شما بخوابین ما دو تا بالش بذاریم کنار همدیگه آی حرف بزنیم آی حرف بزنیم

اما مگه شما می ذاشتین چقدر طفلی مونا جون رفت گیسو رو بخوابونه و نخوابید منم کلی پز دادم که میکاییل ما زود تا شیر می خوره می خوابه دروغگو

حدودای 4 بود با هم مسابقه گذاشتیم هر کی بچه شو بخوابونه برنده اس که تو باعث شدی مامانت بازنده بشه نگران

و اینقدر سر و صدا کردی تا گیسو رو هم بیدار کردی نیشخند اما وقتی گیسو رفت زودی خوابیدی خمیازه

روزه خوبی بود بازم پیش ما بیاین و از اینکه ما رو از تنهایی دراوردین ممنونیمممممممممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (54)

آسمونی ها
9 خرداد 91 22:02
آخه
منم چقدر دوست داشتم میدیدمت...


me too
مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
9 خرداد 91 22:44
عزیییییییییییییزم
فدای میکائیلم بشم که همیشه توی عکسهاش داره میخنده
گیسو طلا هم که عااااااااااااااااااشقشم
خدا رو شکر ، هردوتون از تنهایی در اومدین . کار خوبی کردین


خاله ایی امروز خیلی یادت کردم واقعان جات خالی بوددد
مامان کوروش
10 خرداد 91 7:58
خب خوشحال بوده مامان ملی جون که نمی خوابیده
دوست جونش اومده بوده پیشش مستر سوپر من


آره بچم بسکه از صب تا شب منو می بینه خسته می شه خو
فرشته
10 خرداد 91 8:45
سلام بنا به گفته شما خاطرات بارداریتون خوندم یه دو ساعتی شد خیلی جالب بود منم تا اونجایی که بتونم می نویسم البته با کاغذ و قلم بیشتر اختم تا کیبورد
انشااله هر سه زنده باشید زیر سایه امام زمانمون
راستی یه چیزی یادم اومد گفتم بهتون بگم هر وقت خواستید فرشته معصومتون میکی جون رو شیر بدید تا اونجایی که می تونید با وضو باشید چون تو روحیه و معنویاتش اثر خیلی خوبی داره
بازم میگم موفق باشید همیشه

ای وای نمی خواستم اینقدر وقتت رو بگیرم
حتمان همین کار رو می کنم ایشالله که همه نی نی ها در پناه حضرت حق باشن راستی آدرس وبت رو بذار برام تا لینکت کنم
مریم مامان رادین
10 خرداد 91 9:45
ملی جون چقدر این دوتا با نمک اند! چقدر میکاییل توی عکس بالاییه ملوسه. قربون اون خوابیدنش که دل آدم واسش قیلی ویلی میره.


همه این بچه ها رو آدم می بینه دلش قیلی ویلی می ره خیلی سنه قشنگ و با مزه اییه
خاله ي اميرعلي
10 خرداد 91 14:39
سلام
الهي فدات بشم مرسي از حمايتت و مارو قابل دونستي و راي دادي
اصلن فكرشو هم نميتونستم بكنم كه مهمونتون مونا جون و گيسو خشگله باشه گفتيا مهمون وبلاگي ولي به ذهنم نرسيد
من واقعا عاشق اين گيسوام و صد البته عاشق ميكائيل خودت كه ميدوني نيازي به گفتن نداره
كاش ميدونستم و به مونا جون ميگفتي كه برام خيلي عزيزه
واقعا عكسها هم عالين ميكائيل مث هميشه خوش اخلاق و خوش خنده
يكي از بزرگترين آرزوم ديدن شما از نزديكه كاش ماهم همشهري بوديم اي روزگاااااااااااااار


خواهش می کنم عزیزم وظیفم بوده
منم همینطورررررررررررررررررر
اگه بودیم هر روز خونتون بودم
اونوقت یه آرزوی دیگه می کردی
سارا
10 خرداد 91 17:09
چقدر جالب و چه دوستیهای خوبی....
فرشته
10 خرداد 91 18:54
نه نه خودم دوست داشتم برم عزیزم، فکرش هم نمیکردم اینقدر طول بکشه آدرس رو براتون می ذارم ولی خیلی اهل آپ کردن نیستم یه وقت تو ذوقتون نخوره! بنا به همون دلیلی که گفتم، تنبلم دیگه کاغذ و قلم راحتترمه
راستی به فکر یه پشتیبان باشید واسه مطالب سایتتون. خیلی حیفه این همه خاطره، اگه یهو سرویس نی نی وبلاگ بنا به هر دلیلی خراب بشه... ای واییییی

خیلی مادر شدن حس نازیه
برام دعا کنید عزیزکم مامان خوبی باشم اینروزا خیلی به این موضوع فکر می کنم دوست دارم یه بچه پاک و خدایی تحویل جامعه بدم




یه مژده بهت بدم عزیزم منتظره احساس های بهتر و بالاتر باش و مطمئن باش چون بش فکر می کنی مادر خوبی خواهی شد فکر


وب پشتیبان هم هستم
خاله ي اميرعلي
11 خرداد 91 0:34
گلم سلام شبت بخير
ميگم از مامان بهراد ريحانه جون خبر داري؟


ممنون میام بهت می گم
مامان طهورا
11 خرداد 91 10:55
آخه چه نازن این دو تا فرشته
ملی جونم ممنون عزیزم ایمیلم رو جواب دادی.



خواهش می شه وظیفه اس دوست گلم
آسمونی ها
11 خرداد 91 11:18
میکی یه جوری میخوابه انگار از بی خوابی غش کرده!!!!
ملی جون
اینقدر از این بچه کار نکش. گناه داره. هلاکش کردی!!!


برو خصوصی
بلاخره زنبیلامو برداشتم


میبینی ما اینوجووری ظالمیم
چشممممممممممم
آسمونی ها
11 خرداد 91 11:19
سلام رمز آشپزی ها : 3076 چند تا دیگه از پستام هم کامل شده. مثل روز زن و روز معلم و آخرین روز مدرسه . .. دوست داشتی بخونشون
مامان گیسو جون
11 خرداد 91 12:34
سلامممممممم بر دوست کدبانوی خودم
خوبی عشقم
با زحمت های ما
خیلی به خدا زحمت کشیدی به ما هم خیلی خوش گذشت
الهی من فداش بشم که دل منو سپهر رو برده همش داریم راجب بهش حرف می زنیم
بازم ممنونم گلم
عاشقتمممممممم بووووسسسسسس


فدات شمممممممممم
لطف داری شما
آرام جان
11 خرداد 91 23:27
الهی فداشون شم جفتی عزیزای منن
آوين
12 خرداد 91 0:26
آفرين به خودم كه مهمون خونتون را درست حدس زده بودم
مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
12 خرداد 91 13:08
ای بابااااااااااااااا کجایی خواهر هی ما میریم و میام تو این مهمونی رو به رخ ما میکشی
مامان و امیرناز
12 خرداد 91 18:20
وایییییی چه مهمون نازی چه صاحبخونه خوشگلی
مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
12 خرداد 91 22:31
داشتم کامنت های وبلاگ دومم رو میخوندم یهویی بدجوری دلم براتون تنگ شد طوریکه اشکم در اومد، امروز چند بار اومدم وبت دیدم خبری نیست . دوستتون دارم
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
12 خرداد 91 23:10
خوش بحالتون با همدیگه دوستید. خیلی خوبه. خوش باشید. منم اگه سرم خلوت تر بود خیلی دوست داشتم باهاتون بودم.


ایشالله سر فرصت
فرشته
12 خرداد 91 23:36
سلام
ماشالا به این آقای ناز و خوش خنده خداییش خیلی خوش عکسه ایشالا زنده باشه واسش زیاد اسفند دود کنید
راستی یکی دو روز بالای شکمم خیلی سفت شده بود و درد می کرد میگن مال سفت شدن شکمه آخه از هفته 10 به بعد شکم کم کم سفت میشه. آره؟


سلام عزیزم
قوربونه اون نخودت برم من که داره خود نمایی می کنه دیگه از این به بعد حالت های عجیب غریب زیاد می بینی با دکترت هم مش.رت کن
آسمونی ها
13 خرداد 91 11:16
نیستی ؟!؟! کم پیدایی؟!؟!
آوين
13 خرداد 91 16:27
كجايي اين نت بي تو اصلاٌ صفا نداره
مامان طهورا
13 خرداد 91 19:14
سلام ملی جونم کجایی ؟ نیستی چند روزه؟ نکنه داری میای این طرفا؟ هورااااااااااااااااااااااا
مامان پانیذ
13 خرداد 91 23:58
وای عزیزم...هردوتونو بخورم من...
من ازوبلاگ گیسوجون با شما آشنا شدم..ایشالا همیشه لبهای گل پسرت خندون باشه


مرسی خاله
از آشناییتون خوش بختم
مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
14 خرداد 91 12:50
کجایییییییییییییییییین؟؟؟ حتما رفتی خونه مامان اشرف . هر جا هستین سالم و شاد باشین
رومینا 0پری
14 خرداد 91 19:26
خیلی خیلی معذرت از بابت تاخیر در تشکر از پاسخ شما
روز میلاد بر شما مبارک


خواهش می کنم بر شما هم مبارک
خاله ي اميرعلي
14 خرداد 91 21:20
گلم سلام كم پيدايي؟حالتون خوبه؟چرا نيستي؟
آوين
15 خرداد 91 16:27
مرد كوچك خودم عزيز خاله روزت مبارك


ممنون خاله مهربون
سمانه
15 خرداد 91 16:49
سارا-تارا
16 خرداد 91 8:01
از شما مامان زرنگ بعید بود اینچنین غیبت طولانی؟؟؟
خاله ي اميرعلي
16 خرداد 91 22:36
گلم داري نگرانم ميكنييااااا تورو خدا برام خبر بذار از خودتون
سمانه مامان پارسا جون
17 خرداد 91 1:21
سلام ملی جون خوبی؟
میکاییل گلم خوبه؟
دلم قنج رفت عکسشو دیدم و کپ کردم کنار گیسو طلا دیدمش
من عاشق هردوشونم
ایشاا... همیشه تنشون سالم باشه
مهمون اینجوری خوبه دیگه قشنگ همو درک میکنید و راحت با هم کنار میاید
همیشه خوش باشید خانومی

جای شما خالی عزیزم
فرشته
17 خرداد 91 12:53
سلام چرا نیستی ملی جون؟
شمیم
17 خرداد 91 13:38
سلام ملی جون خوبی میکاییل گلم خوبه؟چند وقته ازت بیخبرم.دلم برات تنگ شده.عکسای جدید هم مثل همیشه خوشگل بودن
مامان گیسو جون
18 خرداد 91 15:52
کجایی ؟
خاله ي اميرعلي
19 خرداد 91 0:14
خاله ي اميرعلي
19 خرداد 91 21:35
ديگه رسما از نگراني دارم ميميرم بابا حداقل بيا بگو كه چرا نمياي نت؟
آسمونی ها
20 خرداد 91 11:32
سلام ملی جونم کجایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی؟ بابا نگرانت شدم...............
مامان کوروش
20 خرداد 91 13:10
تو کجا بیدی ؟
مامان گیسو جون
20 خرداد 91 20:18
دیگه دارم نگران می شم کجایی
مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
21 خرداد 91 11:08
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منامامان الینا
21 خرداد 91 12:35
سلام ملاحت جون خوبی عزیزم اینقدر دلم واسه تو و اون پسمل شیطونت تنگ شده بود که دلم میخواد از همینجا پشت مانیتور میکی را بغل کنم
مری
21 خرداد 91 13:12
ملی جون کجایییییییییییی
مامان طهورا
21 خرداد 91 13:43
سلام ملی جونم حال خودت و میکی خوبه؟ کجایید خبری اتون نیست دختر نگرانتون شدم . خوبید شما ها؟
سمانه مامان پارسا جون
22 خرداد 91 1:16
ملی جون کجایی نگرانت شدیم رفتی مالزی؟
مامان کوروش
22 خرداد 91 10:03
ملی جون کجایی یه خبری از خودت بده
خاله ي اميرعلي
22 خرداد 91 16:53
ملاحت جووووووووووووووووووووووون؟ امان از دست تو آخه از نگراني مردم تو كه اين جور غيبت نداشتي
خاله ي اميرعلي
23 خرداد 91 0:24
اي واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااي از دست تو گلم
منامامان یسنا
23 خرداد 91 15:08
سلام پس شما کجایین؟
سمانه مامان پارسا جون
23 خرداد 91 17:02
ملی کجایییییییییییییییییییی
مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
24 خرداد 91 8:20
دلم تنگ شدهههههههههههههههههههههههه
سارا-تارا
24 خرداد 91 10:45
جدی جدی تاخیرتون طولانی شده ها؟؟؟
خاله ي اميرعلي
24 خرداد 91 14:35
سلاااااااااااااااااااااااااام
خوبين؟
اي بابااااا اينبارم كه كامنتارو تاييد كردي و رفتي بدون اينكه از خودت خبر بذاري
بابا ناز نكن بيا ديگه


سلام من اومدمممممممم
مریم مامان رادین
12 دی 91 16:10
پنجاه و سه تا نظـــــــر