میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

فکرهای درست این لحظه من

1391/3/26 15:13
نویسنده : ملی
982 بازدید
اشتراک گذاری

با انگشتام می شمارم واسه اینکه مطمئن باشم درست حساب کنم فردا ظهر که اینجام پس فردا پیش بابایی عهههههههههههههه چه طولانی کی تا فردا شب صبر کنه چه زمانه کش داری !!! منتظر

این بابایی هم که همش می گه بدون شما به من بد می گذره اما هر وقت زنگ می زنم بهش یکی از دوستاش پیششه ، وقتی هم کسی کنارشه دوست ندارم باش حرف بزنم از رسمی حرف زدن اصلان خوشم نمیاد عصبانی

منو عشقم

نمی دونم چی ببرم چی نبرم ؟!؟ اینقدر با ذهنم حرف می زنم سر سام گرفتم نمی دونم کریرت رو ببرم یا نه ؟؟؟ آخه سنگینه خیلی اما اگه به کارم بیاد نباشه چی ؟ تو هواپیما اگه بذارن توش بخوابی خیلی خوب می شه آخه یه بار مهماندارا گذاشتن یه بار نذاشتن حسابی سرگردونم سوال

منو عشقم

مشورت !!!!

آدرس وبم دسته کسی افتاده که دوست ندارم ازم باخبر باشه می خواستم وبلاگم رو عوض کنم اما دلم نمیاد اینجا رو دوست دارم از وقتی میکاییل بوجود اومده ساختمش ، به نظره شما مطالبم رو رمز دار کنم ؟ یا بی خیال بشم ؟؟؟ به جهنم که می خونه ،- دوسش ندارم خو ووووووووو - شیطان

منو عشقم

راستی گفته بودم بابایی خونمون رو پس داد و رفته به خوابگاه اونم از نوع مجردیش چون متاهلی گیرمون نیومد  واسه اینکه خونمون اتاق خواباش بالا بود کلی هم پله داشت ما هم ترجیح دادیم تو یه اتاق زندگی کنیم تا دور از جون بلایی سره بچه نوپامون بیاد حالا می خوام برم بزنم تو گوش یه تجربه جدید زندگی در یک اتاق !!! تجربه اش رو هم براتون می گم یول

منو عشقم

ضمنان دوران جارو برقی ات هم شروع شده دیشب گچ دیوار که ریخته بود رو زمین خوردی .

دستت رو هم به مبل میگیری بلند می شی

با اون دستای کوچولوت نیش گون می گیری ریز ریز آی درد داره

هر صدایی هم درمیاریم اینقدر قشنگ تقلید می کنی

خلاصه خیلی باحالیماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

نرگسی
26 خرداد 91 15:46
عزیز دلمممممممممم ایشالله به سلامتی برید .. دلم براتون تنگ میشه .. حتما زودی بیای بنویسی ها ..برای منم این اتفاق افتاد و مطالبم رو رمز دار کردم .. ایشالله که هر جا هستین شاد و سلامت و موفق باشید .. بوسسسسسسسسسس


ممنون آره فکر کنم منم باید این کارو بکنم
سمانه مامان پارسا جون
26 خرداد 91 18:43
به سلامتی ملی جون ایشاا... این تجربت بهترین تجربه باشه واستون. واسه منم این اتفاق افتاده بود هر کاری کردم آدرس وبو عوض کنم با همین مطالب نشد خواستم رمز دارش هم بکنم دیدم بدتر کنجکاوتر میشن اینه که خودمو زدم بی خیالی و گفتم به جهنم حالا تو هم ببین صلاحت کدومه هر کدوم که به نفعته همون کارو بکن
سمانه مامان پارسا جون
26 خرداد 91 18:44
راستی در مورد سوالت
آره پارسا همون 4 تا دندون رو رو داره و این خیلی نگرانمون کرد به خاطر همین هم بردیمش دکتر بهش مولتی قوی داده ببینیم خدا چی میخواد


ایشالله که به سلامتی در میاد قوربونش برم با اون 4 تا دندونش
babai
27 خرداد 91 7:06
Salam.....ey baba ba in khabgah k nemishe raft tuye web ke...alan h ba mobileam...farsi ham nadare....bebin ramzdar kun age khasti...ama mishe ye website ham braye miki sakht va aazaa berunan matalebu bekhhunanno bbinan...baraye havapeyma 2 dast.lebase garm kafie...ye duneh ham bzar k umadi malezi tanesh kuni akhe inja havasho kiduni ke....nshakkah qvalin postetu azmalezi du ruze dge.mizari...c...u..


مرسی که با سختی اومدی وب مون
باشه حتمان لباس گرم برای هواپیما میارم
خداییش بی تو سخته
babai
27 خرداد 91 7:07
Ey baba...in hame nevshtam ba mobile.nemdnam ersal shud ya na.....


آره فدات رسید
مامان کوروش
27 خرداد 91 9:08
عزیز دلم سفر بی خطر
انشا... به سلامتی و راحتی بری
ولش کن ادرست رو پیدا کرده که کرده
الان میکی تو سنیه که می خواد همه چیو بخـــــــــــوره جیگمل جون


ممنونم
منم خودم فکر می کنم بهتره بی خیالی طی کنم
مامان گیسو جون
27 خرداد 91 13:25
سلام عزیزم
الهی سفر به سلامت
گلم برگشتی با همسری حتماً خونه ما باید بیایید یادت نره گفتم از الان بگم
عزیز دلمو ببوسش


فدات شم حتمان
خاله ي اميرعلي
27 خرداد 91 14:47
سلااااااااااااااام
اي وااااااااااااااي كلي متن نوشته بودم اينترو زدم پريد همشون!!!!
الان كه اومئم وبتون الان رسيدين مالزي و در كنار همسري هستي خيلي خوشحالم برات ملي جونم خوشحالم كه خوشحالي ايشالاه دفعه ي بعد با همسري مياي و ديگه دلتنگ هم نميشين
بابا بيخيال گلم بذار بخونه البته رمز دارش ميتوني بكني اگه دوست نداري مطالبتو بخونه ولي وبلاگ ديگه نهههههههههه خواهش ميكنم آخه به اينجا خيلي عادت كرديم
الهي فدااااي جاروبرقيه كوچولو بشم من راستي ملي جون يادته يه بار گفته بودم بابا رحمان وقتي اميرعلي همسن ميكي جون بود بهش ميگفت جاروبرقي؟!!!! آخه تو اين سن همه ي وروجكها هرچي رو زمين باشه برميدارن ميذارن تو دهنشون حتي ريز هم باشن!!!!
مباركه خاله جون ايشالاه كه به زودي هم راه بري
آهنگ وبت خيلي قشنگه سليقت مث خودت بيستــــــــــــــــــــــــــــه
فدااااااااااااااااااات و هزارتا بووووووووووووووووووووووس

سلام عزیز دلم
این بلا چند بار سر خودم اومده آدم می خواد خودشو خفه کنه
منم به یاد حرف بابا رحمان گفتم بهش جارو برقی

مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
27 خرداد 91 15:06
سلام
مواظب خودت و میکی جونم باش خواهری
امشب بهت زنگ میزنم



سلام
چشم عزیزم
خودم قصد زنگ زدن رو دارم
مریم مامان رادین
27 خرداد 91 22:33
وای مگه ادم دلش میاد وبلاگی رو که این همه بهش دلبستگی داره عوض کنه، بعدشم از کجا مطمئنی که بعدی رو پیدا نکنه؟ یادت نیست منم خودم پیدات کردم؟!



راست می گی بخدا دلم نمیاد ولش کنم اینجا رو از دنیای واقعی بیشتر دوست دارم راستش آخه دلم نمی خواد که تو نوشتنم محدودیت باشه
منامامان یسنا
28 خرداد 91 13:37
مامان طهورا
29 خرداد 91 13:55
سلام ملی جونم
عزیزم راهی شدی به سلامتی. مراقب خودت و میکی جونم باش.
عزیزم تجربه خوابگاه هم خیلی جالبه. من اوایل همش ناراحت بودم که اینجا کوچیکه و این حرفا اما الان اینجا راستش خیلی راحت ترم هم محیطش با صفاست هم کلی با خانم ها ی ایرانی آشنا شدم در کل خیلی راضی تر هستمممممم.
ممنونممممممممم عزیزم فدات بشم چیزی لازم ندارم ان شالله که به سلامتی بیاد.


ای کاش من پینانگ بودم زمین تا آسمون فرق پینانگ تا کوتاباروئه !!!
امیدوارم که متاهلی گیرمون بیاد بعدش ایرانی های اینجا رو بیشترشون رفتن این عربا چقد کثیفن خاک برسرا !!!!!!!!!
مامان ماهان
31 خرداد 91 16:38
سلام عزیزم
الهی که هر جا هستی همیشه خوش و سلامت باشی
مواظب خودت و گل پسرمون باش
دوست جونم الهی این تجربه ات هم خوب باشه


سلام خاله
ممنونم
باید بگم که اصلان خوب نیست
ilijoon
31 خرداد 91 20:19