میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

تنها در خانه

1391/5/18 23:30
نویسنده : ملی
1,353 بازدید
اشتراک گذاری

مهم نیست که کجا زندگی کنی
چی بپوشی و چی داشته باشی
عاشق که باشی
انـــــگـــار تـــــــــو بــــــهـــــــشـــتی ......!

 

آهای تویی که منو بهشتی کردی ؛ ســـــــــــــــــــــــــــــلام

اولین باریه که از وقتی تو اومدی  ؛ تو خونه تنهام تواین ده و ماه و بیست و دو روز سر جمع شاید پنج ساعت پیشت نبودم ، رفتم یه دوش آب گرم گرفتم بی دغدغه کلی زیر آب وایسادم حموم رو  شستم با خیال راحت اومدم شام درست کردم یه چایی ریختم با یه موزیک دلخواه خیلی وقت بود اینجوری با خودم تنها نبودم همه چیز خوب به نظر می رسه   ؛  امــــــــــــــــــــا چقدر دلم برات تنگ شده تو وقتی هم  خوابی همه غصه عالم سراغم میاد بغضم می گیره الان که نیستی  ....... یه جوریم پوچ و تو خالی

  شکلکهای جالب آروین

چند روزیه قلمم یخ کرده و نوشتنم نمیاد الان هم زورکی دارم می نویسم از تولدم بگم راستی !!!

بابا جون سرما خورده بود و اینقدر خوابید و پتو رو تو این گرما تو سر و کله خودش پیچوند و دم به دقیقه واسه خودش آب پرتقال می گرفت که من دیگه اینجوری شده بودم سبز همچین فضای خونه رو افسرده کرده بود آدم یاد مریضای اچ آی وی + می افتاد غروب هم که شد گفت می خوای بریم کیک بخریم واست ؛ منم گفتم نه نمی خــــــــــــوام __ نیکی و پرسش ؟؟؟  __ والا !!! از اون روز هم خودم آشتی ام ها !!  اما آدمکه دلم با همه قهره الا تو ماچ .

باز خدا پدر اینترنت و فضای مجازی رو بیامرزه اگه پیغام های دوستای گلم و تلفن آشناها از ایران نبود که دق کرده بودم نگران

 شکلکهای جالب آروین

اما خاطره قشنگه اون روز که تو ذهنم نقش بسته اینه که حمومت کردم دادمت به بابا اومدم خودم حموم کنم اینقدر گریه کردی در حموم باز کردم دیدم لخت اومدی با گریه دره حمومو گرفتی جیگرم خون شد بخدا همونجوری دراومدم سرمو اون روز شستم تنمو فرداش نیشخند

 شکلکهای جالب آروین

راه رفتنت هم خیلی خوب شده بسکه ماشالله تمرین می کنی کیــــــــــــــــــــــف می کنم وقتی می بینم راه می ری .

اینم عکسه امشب که من باهاتون بیرون نیومدم

عشق من

 

پسندها (1)

نظرات (36)

فرشته
18 مرداد 91 23:48
از نوشته هات این اومد تو ذهنم: چقدر بچه خوبه نه؟ دلم لک زده برای دخملم دوست دارم زودی بغلش کنم.
خوش به حالت که نی نی ات تو بغلته


خوبتر و قشنگتر از چیزیه که فکرشو کنی هیچ کی تو دنیا آدمو اینجوری که بچه ها می خوان نمی خواد ایشالله دخمله تو هم به سلامت میاد
محيا كوچولو
19 مرداد 91 2:01
خاله جوني غصه نخور تولدتو با تولد ميكي باهم جشن ميگيريد ايشالله
چيزي كه باهم فاصله نداريد دوماهه همش
بابايي هم قول ميده اونوقت مريض نشه


محیا جون تولد میکی فقط ماله میکیه اگه قرار بود گرفته بشه همون 13 گرفته می شد
shirin
19 مرداد 91 2:44
khanoomi ishala hich vaght ghalam yakh nakone , chon neveshtehaye to in tanhaihaye inja ro baram kamrang mikone , ye kam bishtar baraye khodet vaght bezar injoori vaghtai ke ba miki hasti sarehaltari , ghorboone oon adamake delet beram manam mamoolan roozaye tavalodam ye ghame ajibi miyad soragham , fekr konam ina hamash male doorihast , miboosamet o arezoo mikonam adamake delet hamishe dar raghs o paykoobi bashe

قوربونت برم من ایشالله آدمک دله تو هم رنگه اجنبی ها رو دیگه نبینه و همیشه شاد باشه

مامان علی کوچولو
19 مرداد 91 10:46
ملائی جون میدونم خیلی سخته توی غربت روز تولدت همسرت مریض شه.میدونم چی کشیدی.
عیبی نداره عزیزم ایشالا سال آینده تلافی امسال میشه.
بخورم میکائیل رو که با چشای خوشگلش قند دل منو آب میکنه.یه بوس از لپای خوشگلش بکن.


ممنونم عزیزم
به امید ساله دیگه باشه
فدات شم تو هم علی خوشگله رو ببوس
مامان طهورا
19 مرداد 91 10:58
سلام عزیزم
قربون خودت و این آدمک دلت برم من که این آدمک دلت و خیلی دوست دارم خصوصا وقتی قر می ریزه .
میکی رو ببوسش


سلام فدات شم
خدا نکنه الان آدمکه قهره اما وقتی میکی راه می ره قر می ریزه یواشکی
مریم مامان رادین
19 مرداد 91 11:13
عجب تولدی بوده پس!!!!!!!!
بالاخره بدون شازده تو خونه تنها شدی؟ می بینی یهو آدم چه احساس عجیبی داره؟ من که یه کوچولو هم عذاب وجدان می گیرم از این احساس آسایش، بعد شروع می کنم فکرهای بد کردن و نگران شدن...
واقعا مثل اینکه خود درگیری دارم!


آره تولدی بود بزن و بکوب !!!
من همش بخودم فوش می دادم که چرا نرفتم منم خود در گیری پیدا کردم نه یهنی داشتم ماله تو یه جوره ماله من یه جوره دیگه بعضی هاشم مشترکه هیچ وقت اون حرفت رو یادم نمی ره روزی که تو بیمارستان بچه ها رو بردن حموم تو گریه می کردی می گفتی چه حسه گندیه مادریه آدم دلش شور می زنه
sepehri
19 مرداد 91 13:48
خوب میرفتی مامان ملی باهاشون جیگرشو بخورم چه با نمک ذوق کرده


می خوام نشون بدم که قهرم واقعیه !!!
خاله ي اميرعلي
19 مرداد 91 22:11
نردبان قلب من شکسته است.
میشود برای من دعا کنی؟
یا اگر خدا اجازه میدهد ،جای من کمی خدا خدا کنی؟
چون دلم شبیه یک نماز بین راه،خسته و شکسته است، میشود برای بیقراری دلم،یک سفارشی به آن کریم با وفا کنی؟


من کی باشــــــــــــم ، آخه ؟؟؟
فرشته
20 مرداد 91 21:25
هی کجایی دخملم؟زودی بیا دیگه
راستی ملی جون حال و هوای شب قدر اونجا چه جوریه؟

اگر رفتی مراسم ما رو هم فراموش نکنی


چشم عزیزم میام ، سالهای قبل که ایرانی ها زیاد بودن همه مراسم ها خیلی خوب بود اما الان کسی نیست مالایی ها هم که کله ماه رمضون رو جشن دارن
shirin
21 مرداد 91 2:17
rasti midoonam dele koochooloot gerefte ama yadet bashe nazar miki jooni ghahr kardan ro bebine o yad begire , bacheha kheyli ba hooshtar az ooniyan ke ma fekr mikonim moje manfi ro sarii ehsas mikonan



خوب خاله شیرین بذار بچم یاد بگیره که قهر هم بخشی از زندگی روزمره ماهاس ، اما کاملا حق با توئه ولی عملی کردنش سخته ، راستی تو و حامد هم قهر می کنین ؟؟؟
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
21 مرداد 91 9:23
عزیزم غصه نخور تا بوده همین بوده. ما برای مردهامون سنگ نموم میذاریم و اونا .... .
البته بگم از امسال که من روز تولد بابای آرتین نبودم فقط تلفنی و از طریق وبلاگ تبریک گفتم ولی برای تولد من هم کیک و یه شاخه گل و فرداش هم یه کیف هدیه گرفتم. امسال برای من برعکس شده بود.


دسته بابا احسان درد نکنه منم بعضی وقتا سوپرایز میشم االبته بعضی وقتها
زینب
21 مرداد 91 10:47
شاد باشی ملی عزیز ... میکاییل گل رو ببوس


ممنونم عزیزم
مامان کوروش
21 مرداد 91 12:59
نبات خالهههههههههههه
واه واه ملی جون اقایون چرا مریض می شن فکر می کنن فقط خودشون حاشونننننننن اینقدررررر بد شده !!!!


وای خدا اون روز رو نیاره همچین می کنن که اعصاب آدمو خورد می کنن من بیچاره مریض شده بودم با همون حال چقدر کار کردمو بچه داری نمی دونم دور از جون تو ما چند تا جون داریم ؟؟؟
منیر
21 مرداد 91 15:23
وای ملاحت ، دیدن عکسهای میکائیل بهم انرژی مثبت میده ، یه نشاطی توی چشماشه که خیلی سریع بهم منتقل میشه و اینجاست که من میخوام بچلونمششششششششششششش
خوندن حس و حالت مرور خاطراتم بود ، حالا هنوز مونده روزی که میبریش مهد و دست غریبه ها باید بسپری و بری خونه.............
خدا همه ی فرشته ها رو برای مامان باباها نگهداره ، گل پسرهای ما هم در پناه خدا همیییییییییشه سلامت و شاد و موفق باشند


هههههههههه وقعان نگاش حاله آدمو جا میاره
هی وای من چه کنیم خواهر !!! خیلی سخته

مامان محمدجان
21 مرداد 91 17:50
سلام عزیزم
خدا نکنه دمق باشی ملی جون
ملی و دبرسی ... ملی و بی حوصلگی
نه نگو بمب انرژی:
ایشالله همیشه شاد و بانشاط باشی دوست گلم


قوروبونت برم من چه انرژی مثبتی دادی
مامان کوروش
22 مرداد 91 9:15
فکر می کنیم با زایمان ها حساب کنی چهل پنجاه تایی بشه !


بیچاره ما ، طفلی ما
آسمونی ها
23 مرداد 91 14:23
سلام ملی عزیزم
نبینم ناراحت باشی!؟
من هم مثل تو خیلی روی روز تولدم حساسم.
مخصوصا دوست از چند روز قبلش هی بهم تبریک بگن. در صورتیکه خودم این کار رو برای اطرافیانم میکنم و از قبلش فکر میکنم براش
.
خصوصی


عزیزم
نه ناراحت که نیستم راستش به قوله تو جون خودم همیشه از قبل به تولده همه فکر می کنم کمی هم انتظار دارم
محیا کوچولو
20 فروردین 92 19:59
سلام خاله جونی خوبین؟گجایین؟ چرا این صفحه باز میشه؟ من قاطی کردم یا اینترنت؟ صحه اول وبلاگ میکی از پستای مرداد پارسال میاد یه خبری بدید ببینیم اشکال از کجاست
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
21 فروردین 92 14:16
سلام عزیزم چه اتفاقی برای وبلاگت افتاده. فقط من میتونم تا این پست رو ببینم؟ چه خبر. خودت هم کم پیدایی. دلم براتون تنگ شده
سپهری
21 فروردین 92 17:53
ملی جون اینجا چه اتفاقی افتاده چیکار کردی چرا پاک کردی همرو کجایی شما اصلا معلوم هست؟ بابا نگران شدم خوب شماره ای یک نظر چیزی بزار انقد ما رو نپیچون به خدا دلم داره میترکه میکی خوبه ؟
سپهری
21 فروردین 92 19:59
خانمی کدوم وب من که ادرسی ندارم ندادی
منا مامان یسنا
26 فروردین 92 17:54
وااااااااااااااااااای نگو اصلا طاقت دوریشو حتی 1ثانیه ندارم............به قول خیلیها واسه همین میگن بهشت زیرپای مادراست
الی مامی آراد
27 فروردین 92 1:49
وااای این همه پست منم تازه دیدم از بس که درگیر این پسملی بودم نمیشد بیام سر بزنم دلم براتون تنگ شده بود تولد همسرتون هم بهتون تبریک میگم ما مامانا عجیب قریبیم ها گاهی اوقات دوست داریم نی نیمون کنارمون نباشه تا یکمی استراحت کنیم وقتی هم نیست اینقدر دلتنگ میشیم که از استراحتمون چیزی نمیفهمیم
زینب
2 اردیبهشت 92 7:43
سلام دوستم کجایی؟ حالت خوبه ؟ پس پستهای بعدیت کجاست؟؟؟؟؟؟؟


بهت اطلاع می دم
ریحانه
8 اردیبهشت 92 5:37
ملاحت جونم سلام..

عززززززززززززیززززززززززززززززم خیییییییییییلییییییییییییی دلم واست تنگ شده اینجا که میام بیشترم میشه...

هیچوقت یادم نمیره اون روزی که بهم زنگ زدی و داشتی به میکائیل شیر میدادی...

واسم عجیبه که اینقدر دوست دارم و بهت حس خوبی دارم.

من که خیییییییییییلیییییییی وقته نبودم و امشب وقتی اومدم ترسیدم تا رمزم یادم نیاد.

ملاحت این مطلب آخرین پستته؟؟
تاریخش خیلی قدیمیه.

کجاهایی خانمی؟
میکائیلت خوبه؟
به خدا خیلی یادت میکنم.خیلی.

عزیز دلم به من یه خبر از خودت بده.

دوست دارم دوست نیمه مجازی.


خدا کنه راست بگی بیای
مامان طهورا
8 اردیبهشت 92 19:16
سلام ملاحت عزیزم
چرا اینجا اینجوری شده؟ فکر کردم اینترنت من مشکل داره .
چی شده خانمی؟ میکی خوبه؟
یه خبر از خودت بده دوست عزیزم.


عزیزم بهت ایمیل زدم

عطیه
10 اردیبهشت 92 10:20
سلام عزیزم
حیف نیست دیگه نمی نویسی


عطیه جون ایمیلت رو خصوصی برام بذار
مامان علي
11 اردیبهشت 92 10:04
ملي جان چي شده عزيزم ؟ خيلي خيلي نگرانتم .
مگه نمي خواستي بري عمره دانشجويي ؟ چي شده ؟خيلي ناراحتتم . يه چيزي بگو ...
اگه پشتيبان گرفته باشي ميتوني وبلاگتو برگردوني.


عزیزم ممنون که نگرانمی
دیگه قصد نوشتن ندارم
عمره هم نرفتیم
پشتیبان هم نگرفتم
بازم تشکر از تو دوست خوبم
مامان علي
11 اردیبهشت 92 20:14
زیبا ترین کلمه برلب های بشریت کلمه«مادر» وزیبا ترین آوا،

آوای«مادرم» است.این کلمه آکنده از عشق و امید است،

کلمه شیرین و مهر انگیز که از اعماق قلب بر می خیزد

وزیبائی است.مادر همه چیز ماست

مادر آن روح جاودانی است که

لبریز از عشق و

زیبائی است

روزت مبارک بانو


وای خیلی ممنونم
خیلی سپاسگزارم
بانو روزه خودت هم مبارک
مامان محمد مانی
13 اردیبهشت 92 23:47
عزیزم................................ چرا آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مدتی بود که می آمدم و فقط تا این پست را می دیدم ولی فکر نمی کردم دیگه برنگردی!!!!!!!!!!!!!!!!!!! الان کلی حالم گرفته است دلم برای خودت(هرچند که هیچ وقت ندیدمت) و خیلی خیلی برای میکی تنگ میشه تورا بخدا تجدید نظر کن منتظرت می مونم ....................... تو رو خدا اتفاقی افتاده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلم شور افتاد................ مراقب خودت و میکی باش و اگه دوست داشتی بیا تو وبم جواب بده..................................ولی تو را بخدا برگرد.
زهره
15 اردیبهشت 92 10:02
ملاحت عزیز، دسترسی به اینترنت سخت شده، چرا نیستی عزیزم؟



برات ایمیل می زنم
فرشته
7 خرداد 92 17:06
وای چی شد ملی جون؟کو اون همه پست؟چرا آپ نمیکنی؟ هرچی میام و می رم اون پست ثابتی که اول وبلاگت گذاشتی رو می بینم. چی شده ملی جونم؟آخه چرا؟
مامان نازنین زهرا
4 تیر 92 2:58
سلام ملی جون . خوبی؟ دلمون خوش بود خودت نمیای تاپیک ، وبلاگتو می خونیم و از حالت با خبر میشیم . چرا یهو ترک مارو کردی؟ میدونم یه وبلاگ جدید درست کردی برا میکی تپلی. خیلی دوست دارم آدرسشو برام بفرستی ... بازم هر طور که خودت راحتی . میکی گلمو ببوس. دلم براتون تنگیده
مينا مامي سام
20 شهریور 92 21:20
اي جونم به اين پسر خوش تيپ. دوستم اميدوارم هميشه تو زندگيت شاد باشي و قوي. نذار موضوعات كوچيك ناراحتت كنه. به ما هم سر بزن. خوشحال ميشم
خاله جون احمد
25 شهریور 92 11:40
سلام ملاحت جان این جا چه خبر شده میشه بهم بگی عزیزم حسابی نگران شدم شما که بعد از این پست کلی مطلب گذاشته بودی برگشتنتون کاغذ دیواری ها... چی شده خانم گل
مامان محمد پارسا
28 آبان 92 17:50
سلام چه گل پسل نازی خدا حفظش کنه