مکاییله 6.5 ماهه
عزیزم پسرم گلمممم
چقدر لذت بخشه دیدن بزرگ شدنه تو دیدنه کارهای جدیدت که هر روز نو می شه چقدر حض می برم وقتی سرت روی شونم می ذاری یا از ته دله کوچولوت بهم می خندی و دستات رو باز می کنی تا بغلت کنم
این روزا از هر دو طرف غلط می زنی و یا این غلطتیدنات تا یک متر هم جا به جا می شی
عاشق خاموش و روشن کلید های برقی که بالا و پایین شون کنی اما هنوز نمی دونی که به چراغ ها ربط داره
کنترل تلویزیون رو خیلی دوست داری تا می بینی برشون می داری و محکم می کوبیشون روی میز -آخه مامان جان نمی دونی که اگه وسایله مامان اشرف خراب شه شرمندگیش واسه من می مونه -
اوه اوه !! این روزا دو تا کار واسم خیلی سخته اولیش غذا دادن به تو بد غذاست نمی دونی چه انرژی ازم می گیره تمام بدنم درد می گیره دهنت رو محکم می بندی گریه و زاری بیا و ببین ؛ از ناراحتی می خوام دق کنم وقتی میبینم غذا نمی خوری - حالا من چی کار کنم ؟؟؟ -
دومین کار سخت اما بامزه اینه که وقتی می خوام جاتو عوض کنم مگه می خوابی دیگه ، صد دفعه غلت می زنی و هر چی که اطرافت می گیری کرمها و پماد ها رو دولا می کنی بسته پوشک رو برمیداری و .. باید دایم برت گردونم اما تو آروم نمی گیری .
نشستن رو خیلی دوست داری و به هر وضعیتی ترجیح می دی . با روروئکت دیگه می تونی همه جا بری اما به کندی ؛ سایبونه کریرت رو خودت بالا و پایین می کنی و چقدر از این کار حسه خوبی بهت دست می ده .
و در آخر اینکه خودتو به سختی میاری پایین تا شست پاتو با چه طعم و مزه ایی و ملچ ملوچی بخوری
بیشتر از همیشه عاشقتم
- پی نوشت 1: چقدر این روزها تنبل شدم نوشتنم نمیاد ، بی حوصله ام ، بیرون هم که نمیرم همش خونه ام چرا شو خودم هم نمی دونم حتی یه عکس درست حسابی هم مدتیه از تو نگرفتم ، زمان بزام به سرعت می گذره اصلان امروز چندمه ؟؟؟ تاریخ رو گم کردم . یه جورایی احساسه برزخی دارم اما غمگین نیستم شاد هم نیستم خنثی خنثی ؛ این شکلی ام :
پی نوشت 2 : این شکلک های زیبا کننده وبلاگ ، لاینر ها چرا اینجورین استفاده می کنی با کلی امید و آرزو بعدان میای میبینی ضربدر جای همشونه خوب آخه یعنی چی ؟؟؟؟