درهم برهم !!!
می خوام بنویسم
خواستنم میاد
اما
نوشتنم نمیاد
ذهنم آشفته اس هیجی سر جاش نیست کلی حرف دارم اما گوش شنوا ندارم ؟!؟!؟! همیشه یه گوش کم دارم واسه همین گاهی حرفامو تو ذهنه خودم مرور می کنم اینجوری یه حسن داره همیشه خوبه ماجرا خودمم و حق هم با منه
می خوام امشب قاطی بنویسم هر چی اومد تو کله م می نویسم بدون فکر این همه فکر کردیم و نوشتیم چی شد !!!
شاید یه کم خسته م ، دلم یه کمک مهربون می خواد یه آدم قابله اعتماد کسی که راحت تو رو بدون هیچ دلشوره ایی پیشش بذارم دلم یه آرایشگاه می خواد ، یه خرید می خواد بی دغدغه ، یه سینما شایدم یه کافی شاپ و یه گپ دوستانه
این روزا هر کی میبیندت عاشق خنده ها و خوش اخلاقی هات می شه همه می گن حال می کنی باش !!!
یعنی حرف ازین بی معنی تر نشنیدم کدوم مادریه ثانیه به ثانیه هر نفس بچه اش حالی دوباره براش نباشه
اما خبر ندارن که تو خونه همش چشمای خوشگلت به منه منو با نگاهت تعقیب می کنی و فقط فقط می خوای به من چسبیده باشی و اگه دقیقه ایی تاخیر تو خواسته ات باشه همچین اعتراض می کنی که با خودم می گم نکنه عصبی باشی و گریه هایی سر می دی که نگووووووو
دیگه اونوقت منم یادم می ره که خودی هم وجود داشته مهم نیست که شبا گردنم درد می گیره یا مچ دستام دیگه جون نداره یادم می ره صبحانه چیه ؟ شام چیه ؟ میوه چیه ؟ اصلان یادم می ره گرسنه ام یا نه
شبا وقتی حول و حوش 11 تا 12 خوابت برد میام که ساعتی هم خودم باشم اولین چیزی که میبینم خونه ایی که پر از اسباب بازی های پخش و پلاس ظرف شویی که پر از ظرفه لباس های شسته نشده لباس های شسته شده جمع نشده دست به کار می شم می بینم ساعت 1 شده هی بابا کی حال داره 1 شب چیزی بخوره بی خیال !!! میام پای تنها تفریحم نت گردی می رم تو صفحه دوستایی که مدتیه هیچ کدومشون نیستن دلواپسیه اونا هم میاد روی خستگیام ساعت 2 شد نخوابیدم هنوززززززززززززز
صبحه با صدای قشنگت با تعریفات با اون دستات که بالا پایین شون می کنی بیدار می شم به قوله بقیه حال می کنم دوباره یاد روز مره گی هام که می افتم نفسی می کشم شونه ایی بالا میندازم موتورم رو کار می ندازم دست و صورت شازده رو بشور جاشو عوض کن که مدتیه چند ساعتی باز میذارمت اما نیم ساعت به نیم ساعت سرپات می گیرم نوبت صبحانه ته آماده می کنم نمی خوری شعر می خونم نمی خوری کلی بازی نمی خوری عصبانی می شی گریه می کنی منم عصبانی می شم دو قاشق به زور می ریزم تو گلوت عذاب وجدان می گیرم دیگه نمی دم بغلت می کنم و تصمیم می گیرم دیگه هیچ وقت واسه غذا اذیتت نکنم
این حرفا رو ولش کن امروز واسه اولین بار دلو به دریا زدم صندلی ماشین رو زدم تو ماشین رفتم آزمایشگاه فردیس محله کاره سابقم ، اولش خوشت اومده بود اما بعدش بازم می خواستی بیای بغله من بماند که تمام طوله راه اینقدر برات شعر خوندم که دهنم خشک شده بود و تشنه ام شده بود حسابی
اما در کل خوب بود واسه اولین بار راضی بودم ازت
این عکسها هم موقع برگشتن گرفتم از ماشین سواریه دو نفرمون
این همه حرف زدم آخرش حرفایی رو که می خواستم نگفتم ولش کن برم بخوابم بهتره اصلان نخواستیمممم