میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

میکاییل در آغاز نه ماهگی

1391/2/31 0:35
نویسنده : ملی
860 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق کوچولوی من   شکلکهای جالب آروین

حسابی با هم سرگرم شدیم تو شدی همه دنیای من و من هم شدم همه دنیای تو

 تا میشینی برمیگردی لباسم رو می گیری و میای تو بغلم دستات رو محکم حلقه می کنی دور گردنم و سرت رو میذاری روی شونه ام

 

یادم رفته که بگم دو هفته ایی هست دومین دندونت هم دراومده خیلی خوشگلن وقتی که می خندی اما خیلی هم تیزن همه جامو گاز می گیری و جای گازهات کبود می شه

دندون خوشگلا

امروز هم تونستی چند قدم چهار دست و پا جلو بیای تا حالا عقبی می رفتی

یه عکس هم میذارم بدون شرح !!!

امروز داشتم نظرات دوست جونام رو می خوندم و جواب میدادم دیدم صدات نمیاد تعجب کردم چون معمولا من باید جلوی چشمات باشم اومدم دیدم کرم منو برداشتی دستت رو هم کردی توش و می خوری اونم با چه مزه ایی هم ناراحت شده بودم که داری کرم می خوری هم از خنده روده بر شده بودم

یه روز یه گربه رو هم دیدی پاهاتو تند تند براش تکون می دادی و باهاش حرف می زدی گربه هه هم از جاش جم نمی خورد و واساده بود نگات می کرد

اگه هم جعبه دستمال کاغذی ببینی به این روز می ندازیش

یه روز هم چشم بابا جونت رو دور دیدی و همه مدارک و حکم هاش نقش زمین کردی

ای جانم امروز صبح هم اومدم دیدم اینجوری خوابیدی

دو روزه هم که بهت می گم برق و تو هم پشت من تکرار می کنی و می گی : بَ

دس دسی هم یاد گرفتی و تند تند دستات رو بهم نزدیک می کنی ای جونمممممممممممم

-آخه الان که دارم می نویسم قیافه ات جلوی چشمام میاد که داری دس دسی می کنی دلم قنج رفت-

اینم عکسه امروزه که با هم رفتیم پارک و داشتی نگاه بچه هایی می کردی که دارن توپ بازی می کنن

 

خلاصه که عاشقه کاراتم و از تک تک کارهایی که انجام می دی لذت می برم بعضی وقت ها می شینم جلوت و هر کاری که تو می کنی منم می کنم راستش خیلی لذت می برم برام احساس زندگی دوبارس

جونه منی ؛ عمر منی

 

پی نوشت : چند روزه هر کی منو می بینه می گه چقدر موهات سفید شده ناراحت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مریم مامان رادین
31 اردیبهشت 91 0:59
خـــــــــــــــــــــــــــــــــدای من، چه ملوسکی شده این قند عسل! قربون اون خرابکاریهاش برم من.


)
سلام شما همون مریم و رادینی هستین که من میشناسم ؟؟
مریم مامان رادین
31 اردیبهشت 91 1:27
آره عزیزم، آپ بودی اتفاقی دیدمت. خیلی ذوق زده ام الان


ای جونم مریم جونی منم خیلی ذوق زده ام که اینجا دیدمت بیای بازم ها !!!
مامان کوروش
31 اردیبهشت 91 8:01
ای جانم تو کابینت چیکار داری بلا ؟
مواظب باش دستمال ها رو نخوره ، کوروش خوره دستمال کاغذی بود
پس همشون طعم کرم رو دوست دارن
میکی رو نباید ناز کرد فقط باید چلوندش حسابی ببین آخه چجوری خوابیده
عزیزم نگران نباش من هم اولین موهای سفیدم از بعد از تولد کوروشی زد بیرون


چشم مواظبم
منم از شروع حاملگی موهای سفید خودنمایی کردن
اما الان یک در میون سفید شدن
سمانه مامان محمدباقر
31 اردیبهشت 91 11:07

بوس براي ميكائيل و مامان مهربونش


ممنونم عزیزم
مریم مامان رادین
31 اردیبهشت 91 11:25



جونمی مریمی
سمانه مامان پارسا جون
31 اردیبهشت 91 11:54
وای که چه لذتی داشت خوندن این پست
دیدن اولین تجربه ها و شیطنت و شیرینکاریهای یه فرشته کوچولو خیلی کیف داره
یاد اون پستی افتادم که واسه پارسا گذاشته بودم واسه 9 ماهگیش دقیقا همین کارها رو میکرد خیلی حال کردم
قربونت برم جیگر طلا
.راستی ملی جون اون دردودله چه حالی داد سبک شدما خواهر مرسی که توام همپای خودمی

اتفاقان من اون پست رو کامل یادمه
خودم هم خیلی یاد پارسا گلی کردم
من همیشه پایه همه درد دلا هستم پس فراموشم نکن

مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
31 اردیبهشت 91 12:08
ای جااااااااااااااااااانم
منم دلم قنج رفت
وای ملاحت دیدن میکائیل نازم و خوندن کاراش بهم روحیه میده
دیشب داشتم تصور میکردم اگه یه وقتی از نزدیک ببینمش حسااااااااااااابی توی بغلم میچلونمش از تصور بغل کردنش هم کلیییییییییییی ذوق کرده بودم ، لطفا به جای من اون لپهای نازشو ببوس


سلام خاله
ممنون ایشالله یه بار که بابایی اومد میایم شمال می بینمتون
بابایی
31 اردیبهشت 91 12:17
ای بابا ......... بلندشین بیایین دیگه ...... 2 ماهه عید تموم شده ....... هنوز موندی ...... نکنه میخای مارمضونم بمونی ؟ بعدشم میگی تابستونه میخام برم شمال ..... یعدم میگی که 3-4 ماهه دیگه عیده خودت بیا .......

اولا سلام
دوما خودت به زور ما رو فرستادی
سوما که پاسپورت ندارم
چهارما خودت نبودی می گفتی بمون من زودی کارم تموم می شه

آوين
31 اردیبهشت 91 15:34
دوست دارم پسري با تمام شيطوني هات


مهربون خودم دوست خوبم ديگه سفيد شدن مو هم غصه داره عزيزم مگه نشنيدي ميگه:
موي سفيدو توي آينه ديدم
رفتم سريع يه رنگ مو خريدم
خوب براي تو بنده خدا حنجره اش را پاره كرده
حالا شانس آوردي موها رو توي آسياب سفيد نكردي بيا عكس موهاي سفيدم و برات ميزارم كف كني
نگي خيلي بيمزه اي ها بجاش بخند كه من عاشق خنده هاتم


سلام
اتفاقان کلی حال کردم با نظرت
آره می رم یه رنگ مو می خرم اما رنگ موهای خودم
فعلان با میکی حوصله اینکه رنگ روشن کردم بعد ریشه اش دراد دو رنگ شه رو ندارم
نمی دونم چرا حوصله این کار ها رو دیگه ندارم
دست از سر خودم برداشتم
محيا كوچولو
31 اردیبهشت 91 23:49
آخي، خاله همه نوشته هاتون يه طرف، پي نوشت تون هم يه طرف

مادر شدن که الکی نیست خاله جون از مامانت بپرسی برات می گه
منامامان یسنا
1 خرداد 91 7:58
هی جوونی کجایی که یادتبخیررررررررررررررر


هووووووووووم کجایی واقعان ؟
نرگسی
1 خرداد 91 13:22



ilijoon
1 خرداد 91 15:10
فداي گل پسر خوشگل كه انقده شيطونه
چقده بامزه خوابيدي جيگر


ilijoon
1 خرداد 91 15:11



سما مامان شاينا
1 خرداد 91 20:42
گازززززززز شيرين عسلم،دندون دومو چهار دستو پا رفتنت مبااااررررررررررررررX


مرسی خاله جونم
خاله ي اميرعلي
1 خرداد 91 22:27
سلام
خوبي خواهر؟
اي جاااااااااااااااااااانم فداي اين قند عسل برم با ايم مژه هاي بلندش هزار ماشالاه
واااااي دل منم قنج ميره وقتي عكس ميكائيل جونو تو ذهنم صور ميكنم موقع دس دسي كردنش
راستي مباركه هم روييدن مرواريد دومش هم چهار دستو پا رفتن
ازين به بعد كارت دراومده بايد خيلي مواظب باشي چون اين جوجو فندقي به ناكجا ها سر خواهد كشيد
الهي فدات بشم آخه چرا؟واقعن موهات سفيد شده؟ به همين زودي؟


سلام الهه جونم خوبی عزیزم ؟
با امتحانا چطوری ؟
ممنونم عزیزم
الانم با رورووک کارم دراومده واسه چار دس و پا یه کم تنبله تا می ذارمش زمین گریه می کنه و نگاهه من می کنه که بلندم کن
می بینی خواهر !!! نمی دونم فکر کنم ماله شیر دهی باشه البته از شروع بارداری چند تایی داشتم اما الام خیلی زیاد شدن
مامان آرتین (شازده کوچولو)
2 خرداد 91 10:03
ببخشید عزیزم دیر به دیر بهت سر میزنم. آره هم سرم شلوغه، هم وقتی از سر کار میام، حس پای کامپیوتر نشستن رو ندارم. گاه گاهی هم فقط به شما سر میزنم. دوستای دیگه که هیچ
ولی سیستم شرکت راه افتاده و قول میدم به همه سر بزنم.
و اما میکائیلم. دومین دندونت مبارک. آفرین داری چاردست و پا میری. آرتین من که فقط میتونه ژستشو بگیره.


فدات شم ممنونم که سر می زنی با همه گرفتاریهات
مامان طهورا
2 خرداد 91 20:44
سلام ملی جونم
منو می بینی یه بار می یام پستا رو می خونم باز کار پیش می یاد می رم یه بار می یام نصفه نظرات رو می نویسم باز بازیگوشی می کنه این دخی باز می رم
بلاخره تا بتونم این گل پسر رو ببینم همش در راهم. چه سخته مادر بودن همش وقت کم می یاری من که همش تو بدو بدوم

ماشالله به میکی جونم با مرواریدای نازششش


سلام فدات شم می دونم می فهمم من الان خودم می خوام جواب این کامنت تو بدم ده باره وسطش بلند شدم من که دیگه قهرمان دو در منزل شدم
مامان گیسو جون
3 خرداد 91 20:34
اییییییییییی جونممممممممم خاله قربونت بره
ملییییییییییییی یه قرار بگذاریم ؟
کی و کجا رو تو بگو




سلام خاله جونمممممم
حتمان قرار بذاریم قوربونت برم برای من که فرقی نمی کنه تو شوهر هست هر روزی که راحتی بگو
مامان علی کوچولو
3 خرداد 91 21:34
ماشالا میکی جون.ایشالا همیشه سالم و سرحال باشه.
من عاشق مژه های فر خورده اش شدم.


ممنون خاله جون ایشالله علی جون هم همیشه سالم و سلامت باشه