میکاییل در آغاز نه ماهگی
سلام عشق کوچولوی من
حسابی با هم سرگرم شدیم تو شدی همه دنیای من و من هم شدم همه دنیای تو
تا میشینی برمیگردی لباسم رو می گیری و میای تو بغلم دستات رو محکم حلقه می کنی دور گردنم و سرت رو میذاری روی شونه ام
یادم رفته که بگم دو هفته ایی هست دومین دندونت هم دراومده خیلی خوشگلن وقتی که می خندی اما خیلی هم تیزن همه جامو گاز می گیری و جای گازهات کبود می شه
امروز هم تونستی چند قدم چهار دست و پا جلو بیای تا حالا عقبی می رفتی
یه عکس هم میذارم بدون شرح !!!
امروز داشتم نظرات دوست جونام رو می خوندم و جواب میدادم دیدم صدات نمیاد تعجب کردم چون معمولا من باید جلوی چشمات باشم اومدم دیدم کرم منو برداشتی دستت رو هم کردی توش و می خوری اونم با چه مزه ایی هم ناراحت شده بودم که داری کرم می خوری هم از خنده روده بر شده بودم
یه روز یه گربه رو هم دیدی پاهاتو تند تند براش تکون می دادی و باهاش حرف می زدی گربه هه هم از جاش جم نمی خورد و واساده بود نگات می کرد
اگه هم جعبه دستمال کاغذی ببینی به این روز می ندازیش
یه روز هم چشم بابا جونت رو دور دیدی و همه مدارک و حکم هاش نقش زمین کردی
ای جانم امروز صبح هم اومدم دیدم اینجوری خوابیدی
دو روزه هم که بهت می گم برق و تو هم پشت من تکرار می کنی و می گی : بَ
دس دسی هم یاد گرفتی و تند تند دستات رو بهم نزدیک می کنی ای جونمممممممممممم
-آخه الان که دارم می نویسم قیافه ات جلوی چشمام میاد که داری دس دسی می کنی دلم قنج رفت-
اینم عکسه امروزه که با هم رفتیم پارک و داشتی نگاه بچه هایی می کردی که دارن توپ بازی می کنن
خلاصه که عاشقه کاراتم و از تک تک کارهایی که انجام می دی لذت می برم بعضی وقت ها می شینم جلوت و هر کاری که تو می کنی منم می کنم راستش خیلی لذت می برم برام احساس زندگی دوبارس
جونه منی ؛ عمر منی
پی نوشت : چند روزه هر کی منو می بینه می گه چقدر موهات سفید شده