غزال 2
حالم عوض می شه ، حرفه تو که باشه
اسمه تو بارونه ، عطر تو همراشه
اون گوشه از قلبم ، که ماله هیچ کس نیست
کِی با تو آروم شد ، اصلان مشخص نیست
سلام عشقه کوچولوی من
امروز صبح که بیدار شدیم بابایی رفته بود دنباله کارهاش ؛ یهو یادم اومد که اولین روزیه که ما دو تا تنها با هم هستیم واقعیه واقعی ؛ یادم اومد که همیشه تنهای تنها بودم اما انگار از امروز تنها نیستم باورم نمی شد بهت خیره شدم یعنی تو ماله من هستی ؟؟؟ من مامانه توام ؟؟؟ تو پیشه منی ؟؟؟
یهو با بغض بغلت کردم گریه ام گرفت اما اشکش از شادی بود خدا رو شکر می کردم که تو بغلمی و تو هم عینه یه فرشته پاک و معصوم سر تو روی شونم گذاشته بودی .
امروز قراره غزال 2 بیاد پیشمون آخه من دو تا دوسته غزال دارم که یکی شون دختر عمومه یکی شون هم کلاسه دانشگام بود بابایی هم واسه اینکه قاطی نشن اسمشو نو گذاشته غزال 1 و غزال 2
حالا امروز قراره بیاد ما رو ببینه
یادش بخیر اولین باری که دیدمش روزه ثبت نام بود اصلان ازش خوشم نیومد فکر می کردم از اون هاست که از دماغ فیل افتاده تا اینکه توی صف کنارهم افتادیم با هم دوست شدیم و تا آخره دانشگاه یه لحظه هم از هم جدا نشدیم و از اون موقع فهمیدم که زود راجع به کسی قضاوت نکنم .
و اینکه می گم فرشته ایی همینطوری واسه خودم حرفی نزدم امروز فهمیدی مامانی کار داره خوب خوابیدی منم امروز کدبانو شدم ناهار درست کردم جارو زذم توی وبلاگت اومدم ،میوه شستم و حسابی سنگه تموم گذاشتم و این یعنی من می تونم .
دوستت دارم میکاییلم