دنده عقب
سلام عشقمممممم میکاییلم
امروز روز 4 فروردینه و تو دیشب برای اولین بار دنده عقب رفتی خیلی خوشگل حرکت می کنی روی دستات بلند می شی و خودت رو می دی عقب
چقدر برام جالبه که هر روز یه کار جدید می کنی ، آخه کی اینارو بهت یاد میده ؟؟؟؟؟؟
از وقتی دو تایی شدیم احساس وابستگیم شدیدتر شده عاشقه اون کله گرد و کوچولویی هستم که شبا کنارم خوابیده نمی دونی چقدر از دیدنش لذت می برم و بهش زل می زنم
تو هم وقتی دوربرت شلوغه با چشم دنباله من می گردی وقتی پیدام کردی با صدای بلند بهم می خندی .
وقتی تو روروئکت هستی و من کنارت ایستادم ساقه پای منو می گیری و نگام می کنی یعنی این که بغلم کن .
یا وقتی چیزی رو می ندازی زمین روی نوک پاهات بلند می شی و نگاهش می کنی
(ببخشید اگه عکس ها خیلی خوب نیستن من زیاد اهله عکاسی نیستم برعکس بابایی که خیلی عکس می گیره چقدر صحنه های قشنگ می بینم و افسوس می خورم کاش بابا جون اینجا بود و عکس می گر فت . من نوشتن ر و بیشتر دوست دارم )
اینجا هم مبهوت فتیلیه ایی ها شدی هر جند که من هم از شون لذت می برم
صبح ها وقتی بیدار می شی اون دستهای کوچولوت رو ضورتم می کشی دماغم رو می گیری لبام رو می کشی انگشت تو چشمام می کنی موهام رو چنگ می زنی و می کنی اما برای من همه اینا یه معنی می ده که داری منو کشف می کنی اونم با ناخن های تیز و کوجولوت که همه صورتم رو خط خطی می کنه
الان مامان اشرف اومده کنارم و داره باهام حرف می زنه و من تمرکز ندارم فکرام پریده بعدان میام می نویسم فقط اینکه
دوستت دارم ، عاشقتم ، دیوونتم فرشته