میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

هفت ماه هم تمام شد

1391/1/26 12:38
نویسنده : ملی
542 بازدید
اشتراک گذاری

 

Happy 7 th full Moon   

الهی قوربونت برم من فرشته کوچولوی من که هفت ماه تموم با من بودی و بهترین حس دنیا رو نصیبم کردی

 

قند و عسله مامان شیرین که بودی اما شیرین تر شدی که دلم می خواد درسته قورتت برم و در اوج لذته کارات یه افسوس گنده نصیبم می شه که چقدر حیف این لحظه ها می گذرن چقدر حیف که بابایی نیست چقدر حیف که دوربین نزدیکم نیست اما اگه باشه مگه فایده ایی هم داره  تا دوربین رو دسته من می بینی فقط می خوای بگیریش و کاری رو که مشغولش بودی رو فراموش می کنی .

دیروز ناهار خونه خاله الهه بودیم خاله موقع ناهار یه پتو روی زمین پهن کرد و تو رو اونجا گذاشتم تا خودمون ناهار بخوریم یک دقیقه هم نشد که دیدم روی پتو نیستی و نمی دونم چجوری زیر میز رفته بودی ؟؟؟

حرفت زدنت که خیلی پیشرفت کرده تا صبح ها بیدار می شی شروع به حرف زدن می کنی و اولین کلمه ایی که هر روز صبح می گی کلمه   heyyyy  هست کلی هم صدای جدید صدایی شبیه کلمه بابا اما پشته هم babababbaaa

یه کاری هم که مدتیه یاد گرفتی اینه که زبونت زو میاری بیرون و صداهای بد بد در میاری ، که این کار شدیدان مورد توجه همه قرار گرفته که اگه تو یادت بره یه روز اینکارو بزرگترها (!!!!) یادشون نمی ره و اینقدر این کار رو برات انجام می دن تا تو دوباره یادت بیاد - عجب !!!!!!

وقتی هم می برمت تو دستشویی بشورمت همیشه آواز می خونی و دوست داری من شیر آب رو باز بذارم تا تو زیر آب پا بزنی و وقتی آب رو می بندم اعتراض می کنی .

از بد غذاییت چی بگم من که نگوووووو باز قبلان هم یکی دو قاشقی می خوردی الان که دیگه محکم دهنت رو می بندی و به هیچ عنوان هم گول نمی خوری هر تدبیری هم بکار بردم فایده نداشت دیگه دست به دامن خدا شدم و نذری کردم که اگه غذا بخوری ایشالله ادا بکنم

عاشق توپی و وقتی که یه توپ زیره پاهات بذاریم سریع شروع به پا زدن می کنی احساسم می گه استعداد فوتبالی خوبی داری خوشحالم که بابایی مربی فوتباله و می تونه تو این زمینه کمکت کنه

 

امروز یه جشن کوچولو برات گرفتم اما متاسفانه کادویی نخریدم دلم می خواست یه اسباب بازی بگیرم اما نشد دلم غصه داره  که چیزی نخریدم بابایی هم که نیست دست و دلم به خرید نمی ره ، یه کیک هم درست کردم البته کیکش رو مامان اشرف درست کرد منم یه کم تزیینش کردم خاله الهه و الهام هم اومدن و دور هم بودیم خلاصه .

کیک 7 ماهگی

ستاره و میکاییل

حاج آقا میکی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

آوين
26 فروردین 91 11:02
گل پسر خاله هفا ماهگيت مبارك
دوست جوني سلام ناراحت بد غذاييش نباش چون شير خودت سيرش ميكنه و وزنش هم خوبه ولي سعي كن اول گرسنه نگهش دار تا غذا بخوره بعد شير خودت را بهش بده ببخشيد قطره مولتي ويتامين چي ميدي؟


سلام عزیز دلم ممنونم
من از این می ترسم که دیگه غذا نخوره و همش بخواد شیر بخوره
اما چشم این کار رو هم می کنم شاید جواب بده
قطره هم بی بی جوس بهش می دم .
سعیده مامان آرتین
26 فروردین 91 13:25
قربونت برم 7 ماهگیت مبارک شیرینم.


مرسی خاله جون ممنون
مامان کوروش
26 فروردین 91 14:07
هفت ماهگیت مبارک عزیزم
اون حرکتو که می گی همه بچه ها خیلی زود یاد می گیرن
به نظرت دلیلش چیه ؟


ممنون خاله
ههههههه نمی دونم اما بچه ها که بچن و بی منظور بزرگا رو بگو چرا از این کار می کنن
آوين
26 فروردین 91 20:24
ملي جونم دوست مهربون هميشه نگرانم سلام
خانومي آوينم يه مقطع اينطوري بود به همين خاطر دكترش گفت چون قطره براش يه كم سنگينه سيرش ميكنه قطره اش را عوض كرد و جاش ويتان داد خيلي خوب بود هم سبك بود و هم اشتها آور نگران نباش وزنش كه خوبه خدا رو شكر حالا بزرگتر كه بشه اشتهاش هم خوب ميشه


الهی فدای اون دله مهربونت بشم من خیلی ممنونم که اینجوری تجربیات نو مهربونانه در اختیار من می ذاری خیلی برام ارزشمند و مفیده


منامامان یسنا
27 فروردین 91 18:59
هفت ماهگیت مبارک گلم ....بازم مامانی از اون کیکای خوشمزه درست کرده..ممنون..


مرسی خاله جون قول بده که زود ب زود بیای
محيا كوچولو
27 فروردین 91 23:27
هفت ماهگيت مبارك ميكي كوچولو
من دقيقا نفهميدم كدوم حركت؟! ميشه بيشتر توضيح بدين ببينم بلدم يا نه؟
خاله تو اون عكس آخري مثلا خواستي از پشت كوسن معلوم نباشي؟


مرسی محیل جونی
زبونتو دربیار بیرون اما دهنت بسته باشه ها
بعد هی فوت کن بیرون تا صداهای خنده دار دربیاد
محیا اون دست مامانم نیس خاله الهاممه مامانم آی کیوش خیلی بالائه
آوين
29 فروردین 91 0:21
سلام عزيزم دلم خيلي براتون تنگيده پس كجاييييييييد وقتي نيستي خيلي دلم ميگيره


سلام دوست مهربونم
ببین خودت میذاری میری تهران سراغی از ما نمی گیری
مامان کوروش ( زهره )
29 فروردین 91 1:11
خاله ي اميرعلي
29 فروردین 91 14:31
سلاممممممممممممممم ميكي جونم
7 ماهگيت مبارك عزيزم
فدات بشم
هه هه هه بم نخنديااا ولي منم هر وقت اميرعلي رو ميبينم زبونمو در ميارم تا اونم اينكارو بكنه هه هه هه خب چكا كنم ميدونم كار زشتيه
چه كيك خوشمزه اي همممم نوش جونتون


مرسی خاله جون
ممنون اتفاقان خاله الهه هم این کارو خیلی می کنه
منامامان یسنا
30 فروردین 91 14:01
چشم حتما ولی باور کن وقتی کامپیوتر رو روشن میکنم یسنا گریه میکنه وحسابی اذیت که مجبور میشم خاموشش کنم.ولی قول میدم.........


می دونم عزیزم من یکی لنگه شو دادم من بیشتر وقتی خوابه میام
مامان ماهان
4 اردیبهشت 91 23:50
7 ماهگیت مبارکه عزیز دلم من


ممنون خاله