میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

حرف های یک غروب جمعه

1390/3/14 13:45
نویسنده : ملی
397 بازدید
اشتراک گذاری

چقدر همه چیز زود می گذرد چقدر فرصت های با هم بودن کوتاه است نکند یادمان برود و از لحظه ها غافل باشیم دلم می خواست قدرت داشتم لحظه ها را بر میگرداندم

 

افسوس .... که عمر کوتاه است و با شتاب می گذرد، فولدر عکس هایمان باز است و عکس ها را نگاه می کنم اما تنها چیزی را که درک نمی کنم تاریخ هایشان است آذر 88 فروردین 87 اسفند 89 .... برای من همه شان در یک واژه خلاصه می شوند " دیروز "

شمارش معکوسه من هم چند روزی شروع شده و به عدد 5 رسیده همیشه از پایان متنفر بودم خداحافظی بدترین اتفاقه زندگی من است هیچ گاه با این کلمه نمی توانم کنار بیایم که  بی معرفت، بهترین دورانه عمرم رو دلگیر کرد میدانم که این چند روز هم سریعتر از همیشه میگذرد با این فرق که کسی که میرود سرگرم کارهای پایانی است و کسی که می ماند دلواپسه لحظه های بی او ماندن

مخصوصان که مادر من و مادر پدر او هم می ایند و لحظه ههای پایانی ام را باید با آنها قسمت کنم .  دو ساله پیش بود که بازداشت میرفت و من دلم پر میزد برای لحظه ایی نگاهش ؛ اما  اینقدر گرفتن دلار و تهیه وسایل ذهنش را مشغول کرده بود که گاهی فکر می کردم فراموشم کرده اما نه درگیر بود کار داشت ،کار داشت  و کار داشت  اما کاری به دله غصه داره من نداشت

هی .....................

فکر غروب جمعه آینده قلبم را بدرد می اورد از این همه شکنندگی خودم حالم بهم می خورد از این اشکهای سرکش که باعث میشوند که نگاهم را از نگاهش بدزدم  و گرنه سرازیر می شوند بدم میایند

من وافعان شرمنده ام عسله مامان نباید اینطور شروع می کردم اما دلم گرفته بود و سنگ صبوری بهتر از تو پیدا نکردم از اول شروع می کنمشِـــکـْـلـَکْ هــآے 
خــآنــــــومـے

سلام پسرم سلام قند و عسلمشِکـْـلـَکْ
 هآے خآنومے

امروز جمعه سیزده خرداده و سالگرد عقد من وبابایی هشت ساله پیش در چنین روزی به بابایی شما من افتخار دادم و رسمان همسریش رو قبول کردمشِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے   اما هنوز تا الان هیچ برنامه ایی نداشتیم شِـــکـْـلـَکْ هــآے 
خــآنــــــومـے بابایی شما یک کم البته خیلی بیشتر از یک کم تو مناسبت ها تنبل اونم از نوعه دسته اول تشریف دارند و همیشه در این مورد ذوق مامی طفلکی رو  کور می کنهشِکـْـلـَکْ هآے خآنومے اصلا این اخلاقشو دوس ندارم چه معنی داره !!!!!!!!شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے

یه چار پنج سالی هر سال البته تو سالگرد ازدواج می رفتیم آتلیه و عکس مینداختیم که مالزی رفتن این عادتمون رو هم به فنا داد اما امسال دوس دارم حتمان برم آخه قشنگ میشه یه عکس با شکمه ور قلمبیده که حاوی جنابعالی است رو بذاری کنار بقیه تابلو ها

حالا که از امروز تعطیله نا دو سه روزه ؛ دیگه خدا کنه عکاسیه فردا باز باشه

خلاصه مامی جونم چند روزه دیگه  بابایی میره و من باید به فکر بستنه چمدونهاش باشم  که البته  نود درصده بارش هم خوراکیه !!!

من که میشناسمش فقط عشقه اینو داره از اینجا جمع کنه ببره اونجا ، اونجا هم دست به هیچ کدومشون نمیزنه فقط خدا خیر بده به مک دونالد که باعث نجاته جانه بابایی میشه پارسال که داشت میرفت کلی انواعه خورش های
آماده براش گرفتم با یه پلو پز که راحت باشه و غذای ایرانی داشته باشه وقتی خودم رفتم همشون رو خودم خوردم.

طفلک بابایی دو روز بود که دچار سکسکه شده بودhttp://mahsae-ali.blogfa.comاینقدر سکسکه میکرد که من به جای اون کلافه شده بودم شِکـْـلـَکْ هآے خآنومےشدتش اینقدر بود که شب من از خواب با سکسکه هاش که باعثه تکون خوردن و بالا و پایین رفتن تخت شده بود بیدار می شدم تا آخرش کار به دکتر و قرص و آمپول کشیدحالا خدارو شکر خوب شدهhttp://mahsae-ali.blogfa.com

 

 

راجع به اسم هم من  سه تارو  انخاب کردم :

ارمیا ، بردیا و کارن تا اینکه بابایی به قوله خودش روشون بررسی کنه و یکیشون رو انتخاب کنه خدا کنه که بپسندی جیگره من و به اسمت افتخار کنی .Happy Dance

دوستت دارم

  ا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان شازده کوچولو
14 خرداد 90 12:43

اشکم رو در آوردی ملی جونم ،
من هم شوهرمو میییخخخخخخخخوووااامممممم
احساساتت رو با تمام وجودم درک میکنم ، تو رو خدا
هر وقت دلت گرفت به ما سر بزن ، کافیه یه ندا بدی در خدمتیم ، امیدوارم این روزهای سخت رو با قدرت پشت سر بگذاری ، من که با عشق به محمدرضا میگذرونم ، شما هم به گل پسرت تکیه کن ، مواظب خودت باش عزیزم ،
در ضمن برای امتحاناتم دعا کن ، پایان ترم هفته دیگه است.


الهی قوربونت برم ببخشید منم می فهمم درکت میکنم محمد جونم همیشه زنده باشه منم دارم روی نی نیم تمرکز میکنم . ممنونم که با منی
من هم از ته دل واسه خوب دادن همه امتحانتت دعا می کنم لاو یو

مامان فرشته
16 خرداد 90 2:52
سلام عزیز دلم خوبی ؟
الهی قربونت برم عزیزم
خیلییییییییییییییییی سخته بینهایت
منم کشیدم می دونم چه حس بدی داری
جاش خالی نباشه گلم
ای جونم چه اسمهای خوجلی
خاله قربونش بره
ممنونم بوسسسسسسسسس

عزیزم از اینکه شما دوستای خوب رو در کنارم می بینم خوشحال میشم ؛ ممنونم خاله جون .

مامان قندعسل
17 خرداد 90 0:30
سلام عزیزم درکت میکنم جدایی خیلی سختهاما به این فکر کن که در انتظار یه فرشته کوچولوی ناز هستی...به اون لحظه ای که صدای اولین گریه ها شو میشنوی...اون لحطه ای که نی نی خوشملمون رو میذارن تو بغلت..این روزای سخت بالاخره میگذره


دعا کن اون روز زودتر بیاد
مامان ماهان
17 خرداد 90 15:11
خیلی ناراحت شدم
الهی این دوریها هر چه زودتر تموم بشه و ملی جونم بازم شاد و سر حال بشه
سالگرد عقدتون مبارکههههههههههه دوست جونم


مرسی گلم ؛ ممنونم
مامان فرشته
18 خرداد 90 2:07
سلام عزیزم خوبی ؟



خوبم فدات شم می گذرونم
رز
18 خرداد 90 10:16
عزیزم خیلی مواظب خودت باش و به روزهایی فکر کن که نی نی خوشگلت توی بغلته و همسرت همواره در کنارت الان غصه خوردن برا ضرر داره کاری از دست ما برمیاد خبرمون کن در خدمتیم عزیز دلم


الهی قوربونت برم چشم حتمان دسته شما درد نکنه
مامان شازده کوچولو
18 خرداد 90 15:08
سلام ملی عزیزم ،
با محاسبات من فکر میکنم امروز پایان شمارش معکوسه ، امیدوارم همسر عزیزت به سلامتی به مقصد برسه و شما هم قول بده به خاطر گل پسرت
هم که شده خیلی مراقب خودت باشی ، خودت رو سرگرم کن تا افسرده نشی ، بیشتر بیا بنویس تا چیزی تو دلت نمونه و اذیتت نکنه ، باز هم بهت سر میزنم گلم ،
مواظب خودت و نقطه جونم باش

آره عزیزم محاسباتت درسته ممنونم و چشم مواظبم با وجوده شما دوستای خوب آدم دلگرم می شه .

مامان پارسا جون
18 خرداد 90 19:56
خیلی دلت گرفته عزیزم
ناراحت نباش این نیز بگذرد


واقعان ، این نیز بگذرد
faeqeh
19 خرداد 90 2:19
مامان شازده کوچولو
19 خرداد 90 19:44
شب آرزوهاست

باید دری برای مناجات وا شود

تا درد بی دوای گناهم دوا شود

باید کسی که نزد خدا دارد ابرو

وقت سحر به یاد دلم در دعا شود


التماس دعا


asemuni ha
11 مهر 90 14:24
همه نوشته هاتو دارم میخونم.
گاهی می حندم و گاهی بغض میکنم.
نوشته هات از دل بر اومده چون به دلم میشینه.

خوش به حال میکائیل که مامان خوش ذوقی داره.


ممنونم دوسته خوبم بهم اعتماده به نفسی می دی ها !! اساسی !