میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

بابایی فردا میاددددددددددددددددد

1390/5/16 14:15
نویسنده : ملی
546 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسره گلم  

بلاخره انتظارمون داره تموم می شه و بابایی فردا شب این موقع پیشمونه    تو هم کلی از این موضوع خوشحالی و یک لحظه هم امروز تو دلم آروم و قرار نداشتی شبیه یه موشه کوچولو که زیره به ملافه حرکت کنه امروز جای آرنج و پات روی دلم حرکت می کرد امروز رکورد زدی واسم مامانی

 

 

فردا ؛ خودم می خوام برم فرودگاه دنبالش ، البته مامان اکرم می خواست بره دنبالش اما نمی دونی من با چه نرفندی نقشه سوار کردم تا خودمون با هم بریم آخه دلم طاقت نداشت بشینم خونه ؛  دوست داشتم از اولین لحظه با هم ببینیمش .

آخ خدا جونم هزار بار شکرت   .

 

 

 

پس من زود تر برم با هم  بخوابیم تا این ساعاتهای آخز زودتر تموم بشن .

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان آرین
17 مرداد 90 11:18
سلام،چشمتون روشن.به سلامتی خوش باشین ایشالا.بعدش اگه وقت کردین به ما هم سر بزنین
مامان قندعسل
17 مرداد 90 11:25
چشمممممممممت روشن عزیزمخیلی خوشحال شدم الهههی که هیچوقت و هیچ لحظه ای بدون هم نباشین


مرسی فدات شم هیچ کسی بدون همسرش نباشه
مامان شازده کوچولو
17 مرداد 90 11:42
سلام
ملی جونم خیلی خوشحالم که همسرت داره میاد پیشت ، گل پسری چشم شما هم روشن بابایی داره میاد
امیدوارم در کنار هم حسابی بهتون خوش بگذره
ان شاالله عمل پای بابایی هم به سلامتی انجام بشه و مشکلی نداشته باشه
ملی جونم خوش بگذاره


مرسی فدات شم
مامان پارسا جون
17 مرداد 90 12:27

خوش به حال بابایی چه استقبالی بشه ازش


هه هه هه یکی از بهترین لحظه های عمرم بود

ریحانه
17 مرداد 90 13:11
ای جااااااااااااااااااااااااااااااانم،
عزیزم ورود شو شو مبارک.
ایشالا دوتایی نی نی رو بغل کنید.
قربون اون موش زیر پتوت برم من.
عزیزم آفرین که خودت داری میری.
فرودگاه قردا یه صحنه رمانتیک داره هااااا.

مرسی عزیزم
آره منم عاشقه صحنه های رمانتیکم

مامان گیسو
17 مرداد 90 13:58
هورااااااااااااااااااااااااا
بزن دست قشنگ روووووووووووووووووووو
آخیششششششششششش خدا رو شکر که دوست جونم خوشحاله
از خوشحالیت خیلی خوشحالم گلم
یه دنیا بوسسسسسسسسسسس

بابا دانیال خیلی خیلی خوش اومدین بیان ببینید گل پسرمون چقدر شیطون شده قربونش برمممممم


سلام عزیزه دلم
خدا رو شکر که بسلامت برگشتی ، ممنونممممممممممم

مامان شازده کوچولو
17 مرداد 90 19:37
سلام
ان شاالله که همسری به سلامت رسیده باشه
خوش باشید


سلام بله رسیدن ممنونم
ریحانه
18 مرداد 90 13:39
ملی جونم وقت کردی یه سر هم به اینجا بزن.
عزیزم شو شو جان اومدن دیگه؟
من عاشق این صحنه هام که آدم شوهرش میاد دیگه همه چیز یادش میره.


چششششششم حتمان ، هه هه آره دیگه یادش نمیاد آدم
غزلک*مامان فسقلی*
18 مرداد 90 13:54
چشمت روشن ملی جون
معلومه نی نی هم حسابی بی طاقت شده واسه دیدن باباییش
امیدوارم همیشه خوب و خوش باشید


فدات شم آره دیگه اونم دله کوچولوش تنگ شده بود
مامان ماهان
19 مرداد 90 9:17
ملی جونم خیلی خوشحالم که همسرت داره میاد
نقطه جونم چشمت روشن بابایی داره میاد
الهی همیشه کنار هم خوش باشین


مرسی گلم ممنونم شما هم همینطور
مامان قندعسل
19 مرداد 90 13:16
ملاحت جون اینجوریه دیگه؟؟؟؟دستت درد نکنههههههه بابایی اومده ما رو فراموش کردی
الهی همیشه خوش باشی خواستم یه کوچولو قلقلکت بدم


قوربونت برم گرفتار بودم عزیزم اگه نه منو فراموشی
پریسا
23 مرداد 90 15:27
سلام مامان ملی....دیدی وبلاگتو خوندم......آخی عزیزم کلی ذوق کردم عکس خونواده 3تاییتونو دیدم!خیلی خوشحالم یه دوست با ذوق که قدر لحطه لحظه مامان شدنشو میدونه پیدا کردم....ایشاالله زود همه نوشته هاتو میخونم مامان خشگل...بوس به تو و نی نی


ممنونم پریسا جوون منم از آشنایی با شما خوشحالم
زهره
19 آبان 90 9:52
سلام مامان میکائیل جون
منم دارم میشم مامان کوروش بلا
باحال می نویسی
کم پیش میاد که همه ی پستای یه وبلاگو بخونم ولی وبلاگ شما رو خوندم تا آخر
لینکتم کردم عزیزم
امیدوارم به پای هم دیگه پیر شین سه تایی
راستی ماجرای ماهی پختن آقا دانیالم خیلی با نمک بود

الهی به سلامتی و دلخوشی وروش جونمون بیاد تو بغلت عزیزمممممممم .
آره الان واسه خودمم هم بامزه شده