روز اوله محرم
سلام فرشته کوچولوی من میکاییله من
عزززززززززززززززززززززیزم ؛ گلم ، که هر روز من و بابایی شاهده کارهای جدیدت هستیم و کنارت می نشینیم و می خندیدیم به جیغ هایی که می زنی به خنده هایی که گاهی با یه جیغه کوتاه همراهه ؛ به دقتت به اشیا که همچین با چشمای خوشگلت بهشون زل می زنی ، یا به اینکه وقتی بازت می کنیم یهو خوشحال می شی و شروع می کنی محکم به دست و پا زدن جوری که 90 درجه می چرخی و بالا تر میری و دستت محکم روی دلت میخوره و تاپ صدا می ده . اینقدر جدیدان موقع شیر خوردن بازی گوشی می کنی و حواست پی همه چیز می ره از گل روی مبل گرفته تا چراغه قرمزه کنار کولر و یکم نگاه می کنی بر می گردی نگاهه من می کنی یه خنده می کنی دو تا میک می زنی و دوباره و دوباره ....
گاهی هم مثله دیروز وسطه شیر خوردن شروع می کنی با من حرف زدن و آغون آغون و غقه کردن و منم عینه خودت جوابتو می دادم بابایی یهو با تعجب برگشت نگاهمون کرد و گفت عین دو تا کبوتر نشسته اید با هم بغ بغو می کنید .
نمی دونم واکسنه این مالایی ها چی توش داشت که از اون روز شدیدان بغلی شدی و تا می ذاریمت زمین جیغ می زنی و گریه می کنی و با تنها چیزی که می تونیم گولت بزنیم پستونکه ، تازگی ها علاقه ات بهش بیشتر شده .
امروز روز اول ماهه محرمه ؛ و اینجا تعطیله و عیده، روزه اوله محرم رو روزه بزرگی می دونن ( چرا شو نمی دونم ؟؟؟)
اما ما ایرانی ها :
ما هم اینجا مراسم های خودمون رو داریم یکی از بچه ها تو این دهه نماز مغرب و عشا تو خونه اش برگذار می کنه هر کسی هم هر نذری داشته باشه میاره اونجا
از اندر عجایبه اینجا هم اینه، که قند ندارن و من که از ایران آورده بودم پارسال واسه این دهه یه بسته قند دادم برای چایی بچه ها احساس می کنم با اینکه خیلی کاره کوچیکی بود اما پیامد خوبی برای من داشت اون روزا حس و حاله خوبی نداشتم و خدا بدجوری دلش به حاله من سوخت و تو رو تو همون دهه محرم بهم داد و بهت گفت فرشته کوچولو برو ناجیه این بنده درمونده ی من بشو ............
از امسال نذر کردم بخاطره این لطفه خدا همون کاره کوچیک رو ادامه بدم تا وقتی که زنده ام.
امسال می خوام یه بسته قندی رو که داریم بدم واسه نماز خونای خدا ، و دو تا از قالیچه هامون رو بذارم واسه ی زیره پاشون ( زندگی دانشجویی اینجا خونه ها به اندازه کافی فرش نداره که )
خدایا ااااااااااااااااا
می دونم چه لطفی به من کردی ، من اونقدر شایسته این محبته تو نبودم ، خودم می دونم تو با من چه کردی و منه خالیه خالی رو جوری از عشقت پر کردی که مست و دیوونه ات شدم ، من نوازشه دست های مهربونت رو احساس کردم ، زنده شدم ، جوون گرفتم ،دوباره آدم شدم( البته رو آخریه شدیدان تردید دارم )
دوستت دارم میکاییلم