میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

طنز واقعی

1390/11/19 6:47
نویسنده : ملی
654 بازدید
اشتراک گذاری

 

حالـتهــای مختــلف خوابیـــدن پـدر و مـادرهـا...

هـمـراه بـا نــوزادان!!
حالـتهــای مختــلف خوابیـــدن پـدر و مـادرهـا...

روزای اول حکایته ما هم همین بود اما مامان محمد رضا ( شازده کوچولو ) بهم گفت از حالا عادتش بده که مستقل تو تخته خودش بخوابه و منم حرف گوش کن !!! دیگه میکاییل ما تو تخته خودش با فاصله دو متر از من می خوابه اما بعضی شب ها مبتلا به خواب گردی می شم بسکه این مسیر رو طی می کنم .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

berooz
19 بهمن 90 8:11
آپم تشریف بیارین


چشم
آسمونی ها
19 بهمن 90 11:34
چه باحال ؟!؟!؟


مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
19 بهمن 90 11:51
الهیییییییییییییییی
قربون خواهر حرف گوش کنم بشم من
ملی جونم
ممنون که میای پیشم
ممنون که بهم آرامش میدی
ممنونم
یه دنیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

خدا نکنه عزیزم
تو هم به من آرامش می دی
ممنونم به خاطره توصیه های خواهرنت

مامان محمدجان
19 بهمن 90 13:47
واااااای خیلی جالبههههههههه
اخه وضعیت خواب ما هم دقیقا همینجوریه
پس نگو همه درگیرن
ملی جون راستش منم محمد رو جدا میخوابونم اما وسط شبی همین آشه و همین کاسه


مال ما هم بعضی وقت ها همین طور می شه
محيا كوچولو
19 بهمن 90 16:55
واي واي چه حرفا و چه عكسا


ایرادش کجاس خاله جون بحث سر خوابیدن شوماس
مامان آرتین (شازده کوچولو)
19 بهمن 90 17:35
آرتین من هم تو گهوارش می خوابه. ولی چسبوندم به تخت خودمون. برای شیر دادن هم راحتم.


فکر خوبیه منم از امشب اینکار رو می کنم
سمانه مامان پارسا جون
20 بهمن 90 10:58
اینکه ماییم ملی جون
کی عکس گرفتی؟؟؟؟؟؟


خواب بودی عزیزم منو ندیدی
خاله ی امیرعلی
21 بهمن 90 0:12
انقد خندم گرفت از دیدن عکسها ملی جون یاد خواهرم افتادم با دیدن عکس دوم اخه امیرعلی و الناز رو تخت میخوابیدن بیچاره بابایی هم رو زمین


ههههههههههه
آره بساطه باباها همینه دیگه اینم بهای بابا شدنه شون
مري
21 بهمن 90 9:02
هههههي دقيقا وضعيت ماست.هركاري هم ميكنم باز نصفه شب همين آش و همين كاسه!!!جالبه واقعا !
راستي راهي هم داره؟؟؟؟


بله راهش اینه که بابایی دیگه نیان رو تخت جا رو تنگ کنن یا اینکه تخت شون رو بچسبونیم به تخت خودمون من که دیشب اینکارو کردم
ثمين
22 بهمن 90 3:09
سلام
اومدم ازتون دعوت كنم تا از نمايشگاه هفت سين دنياي نفيس ديدن كنيد
منتظرتون هستم


سلام
اومدم و لذت بردم ممنونم
مامان زیباترین
24 بهمن 90 2:54
آخییییییییییییییی چه جالب.
یاد خودم افتادم که با نی نی رو تخت میخوابم و بابایی بنده خدااااااا (!) راحت تا صبح رو زمین رااااااااااااااااحتو آسوده میخوابه.


خونه ما دو طبقه اس اتاق خاباش بالاس پدرم در اومده اینقدر بالا پایین می کنم بیچاره بابایی گاهی میاد پایین می خابه دیگه هیچ صدایی رو هم نمی شنوه
مامان ماهان
27 بهمن 90 9:42
یاد خودم افتادم عزیزم
خیلی باحال بود ..............