هفته سی نهم
یه نفر منتظره، تو بهارش باشی
تا کنارت باشه، تا کنارش باشی
سلام گل قشنگم
درد و بلات بجونم که فکرکردی دله مامانی هتل پنج ستاره تو جزایره هاواییه که دلت نمی خواد ازش دل بکنی ، از یه طرف خوش حالم و فکر می کنم یعنی اینکه تو این مدت بهت خوش گذشته و من شرایطه خوبی رو برات فراهم کردم که اون تو رو دوست داری .
سی و هشت هفته و یک روز.......
توی تعطیلاته عیده فطر هستیم راستش از تعطیلات متنفرم ؛ خدا رو شکر هفته ایی هم دو ؛ سه روز تعطیله ، ما که جایی نمی تونیم بریم کسی هم دعوتمون نمی کنه یعنی همه خودشون یه جوری سرگرمند ، کلاسه گلابی هاهم تعطیله . خوب منه بیچاره چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟
روزه جمعه الکی الکی بد اخلاق بودم اصلا بداخلاق از خواب بیدار شدم و در همچین مواردی دیواری که از دیواره بابایی کوتاه تر نیست ....
خلاصه خودش هم درک میکرد شرایط بحرانیه همه چیزو ندید می گرفت موقع ناهار با هم رفتیم ماهی خریدیم وقتی اومدیم خونه طفلک وایساد ماهی درست کردن ، منم خوشحال که چه عجب !!! یکی برای ما غذا درست کرد اما نمی دونم چرا بوی ماهی همه جا رو گرفته بود موقع ناهار بزور یک کم خوردم که دادم دراومد از یه طرف دلم براش می سوخت که در همچین مواردی مظلوم می شه ، اما منم حق داشتم آخه کی ماهی رو نشسته درست میکنه پولک هاش همه بهش بود خلاصه بی خیاله ناهار شدم و خوابیدم .
راستی ؛ بابا جونی ، ببخشید .
راستش ، دیگه حمل و نقله شکمم واسم طاقت فرسا شده ، انگشت های دستم وحشتناک درد می کنه بعضی روزها مثله همون جمعه کذایی خیلی بدترم بعضی روزها بهتر .
سی هشت هفته و سه روز .....
به اطلاع می رسانم که مواردی مثله دم کرده گل گاو زبان، دم کرده زعفران ، دوشه آب گرم ، روغن کرچک ، پیاده روی همه دروغه محضه و روی این جانب کوچکترین اثری نداشته . خوشم میاد بچم یک کلامه و حرف حرفه خودشه و تحته تاثیره شرایطه محیط قرارنمی گیره .
امروز با بابایی به طلا فروشی رفتیم تا هدیه ایی رو که قراره بهم بده رو به سلیقه خودم باشه ، البته اگه فکر کنی زوری بوده بدجنسی کردی منو این کارا !!!! ، اینقدر طلا گرون شده و قیمتش روز به روز بالا میره که من واقعان جیگرم واسه عروس دامادای الان آتیش می گیره .
سی هشت هفته و شش روز ....
امروز هم باز برای چک آپ هفته سی و نه رفتم ، و اصلا فکر نمی کردم باز هم بخوام برای هفته دیگه وقت بگیرم ، دو روزه توی استخر حرکت کانگرو و حرکاته ویبره به توصیه مربی انجام میدم اما نخیر ، جنابه آقای میکاییل خان دله مامی شو بیشتر دوست داره ؛ من هم با اینکه برای دیدنش دلم آب شده اما این روزها هم برام غنیمته ، اصلان دورت بگردم من هر وقت دلت خواست بیا ، قدمت روی چشمامون .
عاشقتم فرشته ی من ، میکاییلم