میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

هفته سی نهم

1390/6/14 8:17
نویسنده : ملی
628 بازدید
اشتراک گذاری

یه نفر منتظره، تو بهارش باشی

تا کنارت باشه، تا کنارش باشی



سلام گل قشنگم

درد و بلات بجونم که فکرکردی دله مامانی هتل پنج ستاره تو جزایره هاواییه که دلت نمی خواد ازش دل بکنی ، از یه طرف خوش حالم و فکر می کنم  یعنی اینکه تو این مدت بهت خوش گذشته و من شرایطه خوبی رو برات فراهم کردم که اون تو رو دوست داری .

سی و هشت هفته و یک روز.......

توی تعطیلاته عیده فطر هستیم راستش از تعطیلات متنفرم ؛ خدا رو شکر هفته ایی هم دو ؛ سه روز تعطیله ، ما که جایی نمی تونیم بریم کسی هم دعوتمون نمی کنه یعنی همه خودشون یه جوری سرگرمند ، کلاسه گلابی هاهم  تعطیله . خوب منه بیچاره چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟

روزه جمعه الکی الکی بد اخلاق بودم اصلا بداخلاق از خواب بیدار شدم و در همچین مواردی دیواری که از دیواره بابایی کوتاه تر نیست  ....

خلاصه خودش هم درک میکرد شرایط بحرانیه همه چیزو ندید می گرفت موقع ناهار با هم رفتیم ماهی خریدیم وقتی اومدیم خونه طفلک وایساد ماهی درست کردن ، منم خوشحال که چه عجب !!! یکی برای ما غذا درست کرد اما نمی دونم چرا بوی ماهی همه جا رو گرفته بود موقع ناهار بزور یک کم خوردم که دادم دراومد  از یه طرف دلم براش می سوخت که در همچین مواردی مظلوم می شه ، اما منم حق داشتم آخه کی ماهی رو نشسته درست میکنه پولک هاش همه بهش بود خلاصه بی خیاله ناهار شدم و خوابیدم  .

راستی  ؛   بابا جونی ، ببخشید    .

راستش ، دیگه حمل و نقله شکمم واسم طاقت فرسا شده ، انگشت های دستم وحشتناک درد می کنه  بعضی روزها مثله همون جمعه کذایی  خیلی بدترم  بعضی روزها بهتر   .

سی هشت هفته و سه روز .....

 

به اطلاع می رسانم که مواردی مثله دم کرده گل گاو زبان، دم کرده زعفران ، دوشه آب گرم ، روغن کرچک ، پیاده روی همه دروغه محضه و روی این جانب کوچکترین اثری نداشته . خوشم میاد بچم یک کلامه و حرف حرفه خودشه و تحته تاثیره شرایطه محیط قرارنمی گیره   .

 

امروز با بابایی به طلا فروشی رفتیم تا هدیه ایی رو که قراره بهم بده رو به سلیقه خودم باشه ، البته اگه فکر کنی زوری بوده بدجنسی کردی منو این کارا !!!! ، اینقدر طلا گرون شده و قیمتش روز به روز بالا میره که من واقعان جیگرم واسه عروس دامادای الان  آتیش می گیره  شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے  .

سی هشت هفته و شش روز ....

امروز هم باز برای چک آپ هفته سی و نه رفتم ، و اصلا فکر نمی کردم باز هم بخوام برای هفته دیگه وقت بگیرم ، دو روزه توی استخر حرکت کانگرو و حرکاته ویبره به توصیه مربی انجام میدم  اما نخیر ، جنابه آقای میکاییل خان دله مامی شو بیشتر دوست داره ؛  من هم با اینکه برای دیدنش دلم آب شده اما این روزها هم برام غنیمته ، اصلان  دورت بگردم من هر وقت دلت خواست بیا   ، قدمت روی چشمامون .

عاشقتم فرشته ی من ، میکاییلم [تصویر: image032.gif]

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان شازده کوچولو
14 شهریور 90 16:52
سلام عزیز دلم
دلم براتون تنگ شده ، من همچنان خونه مامانم اینام
میکاییل جونم خوب به حرف خاله گوش کردیهاقربونت برم الهی حسابی به خودت برس تا وقتش بشه
بووووووووووووووووووووووووس


خاله جوون دعا کن زودی بیاد من حوصله ام سر رفته
مامان پارسا جون
14 شهریور 90 17:14
سلام ملی جون خوبی گلم؟
میکاییل جونم خوبه؟
عزیزم پسر گلت داره نهایت استفاده رو از توی وجود مامانش بودن میکنه و به قول خودت حتما خیلی داره بهش خوش میگذره.
ولی اینو بدون که هر چی بیشتر اون تو بمونه بیشتر هم وزن میگیره.به امید خدا...
حتما دیگه طی همین چند روز آینده میاد توی بغلت
خیلی مراقب خودتون باش گلم

راستش عزیزم تا حالا خوب وزن گرفته عجله من هم واسه اینه که دیگه وزنش زیاد نشه چون زایمان سخت تر می شه .

مامان گیسو
15 شهریور 90 5:33
سلاممممممم عزیزم خوبی؟
چیکار داری عزیزمو نشسته تو دل مامانش داره تپل می شه قربونش برم من
بوسسسسسسس


سلام گلم
نمی دونم الکی ترس برم داشته
مامان تارا - سارا
15 شهریور 90 9:00
سلام به مامان گل وگل پسر تنبلش.چه خوش میگذره بهش.میخوره ومیخوابه و فکر مامانش نیست که دل تو دلش نمونده برای دیدن ناز پسرش. منتظر روزی ام که پست جدیدی گذاشتی و عکس میکاییل جون رو هم گذاشتی توش...
مامان قندعسل
15 شهریور 90 19:52
سلام عزیزم این چند روزه رو غنیمت بشمار و به جای فکر وخیال الکی حسابی بخواب اخه به سلامتی چند روزه دیگه 1 ساعت خواب در شبانه روز خیلییییییییییییهقربون میکاییل سمج و مامانی برممممممم
مامان ماهان
16 شهریور 90 15:05
میاد دیگه گل پسرمون
میخواد تو آخرین روزای دل مامانی رو حسابی کیف کنه ...
بوووووووووووووووووووووووووس


دعا کن عزیزم زودی بیاد
ریحانه
17 شهریور 90 23:21
ملاحت جون خانمی 9 ماهگی میکائیل جون مبارک.
عزیزم کجایی؟خبری ازت نیست.



ممنونم ؛ در حاله ثانیه شماریم .
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
18 شهریور 90 23:58
سلام عزیزم. لحظه لحظه این روزها رو قدر بدون. آرتین من با 9 روز زود به دنیا اومدنش هممون رو غافلگیر کرد.
رز
19 شهریور 90 8:51
سلام عزیزم تا میتونی از این روزها کمال استفاده رو ببر میکاییل جون که بیاد دیگه فرصت استراحت نداری قربونت برم مواظب خودت باش و به خودت برس این روزهای آخره که نی نی عزیز ما وزن می گیره پس اصلا عصبانی نشو دوست گلم


سعی می کنم عصبانی نشم ؛ اما گاهی کم میارم .
محيا كوچولو
19 شهریور 90 22:10
واي چقدر رمانتيكه اين لحظات آخر
ايشالله قدمش مبارك
منتظر ديدار شما هستم


ممنونم عزیزم بابا نی نیه ما دلمون رو آب کرد
محيا كوچولو
20 شهریور 90 23:29
سلام من شما را تو ليست دوستاي گلم لينك كردم


وااااااااااااااااای ممنونم مرسی