میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

مکاییله 6.5 ماهه

عزیزم پسرم گلمممم   چقدر لذت بخشه دیدن بزرگ شدنه تو دیدنه کارهای جدیدت که هر روز نو می شه  چقدر حض می برم وقتی سرت روی شونم می ذاری یا از ته دله کوچولوت  بهم می خندی و دستات  رو باز می کنی تا بغلت کنم این روزا از هر دو طرف غلط  می زنی  و یا این غلطتیدنات تا یک متر هم  جا به جا می شی عاشق خاموش و روشن کلید های برقی که بالا و پایین شون  کنی اما هنوز نمی دونی که به چراغ ها ربط داره کنترل تلویزیون رو خیلی دوست داری تا می بینی برشون می داری و محکم می کوبیشون روی میز -آخه مامان جان نمی دونی که اگه وسایله مامان اشرف خراب شه شرمندگیش واسه من می مونه - ...
19 فروردين 1391

عید هم تموم شد

اولین سیزده بدر میکاییل     سلام فرشته کوجولوی من     بلاخره عید هم به سرعت باور نکردنی تموم شد همیشه عید یرای من 1، 2 ، 3 ،7 ، 12 ؛ 13 بوده بقیه روزها نمی دونم کجا مخفی می شن !!! امسال اولین سیزده بدر بچه بغله من بود اما نه خونه شوهر بلکه دور از شوهر و خونه مادر یعنی کنار اشرف سادات و دختران مکرمش بودم . به علت اینکه ما خیلی دیر آماده می شیم ناهار کباب خریدیم و بردیم بیرون که شما هم تا کباب و سفره رو دیدی شروع به اعتراض کردی  که من هم بهت نون دادم که با چه طعم و مزه ایی می خوردیش که فکر می کنم تو عکس زیر معلومه &n...
15 فروردين 1391

قشنگ ترین پسر دنیا

سلام به قشنگ ترین پسر  دنیا        یادمه تازه که ازدواج کرده بودیم مامان اکرم همیشه می گفت :  دانیال که  بچه بود من فکر می کردم که پسرم قشنگ ترین  پسره دنیاس ، من همیشه فکر می کردم که ، مرسی اعتماد به نفس ،  خداییش دانیال بچه که بوده قشنگ بوده اما نه قشنگ ترین بچه دنیا . اما حالا می فهمم که چه حسی داشته آخه به نظر من تو هم قشنگ ترین بچه دنیایی ،  هر جا هم که عید دیدنی می رم نقل مجلس اینه که تو شکل کی هستی ؟؟؟ هر چند که من این موضوع رو اصلان دوست ندارم میکاییل من فقط شکله میکاییله همین و بس . خلاصه هر جا هم می رم...
8 فروردين 1391

دنده عقب

سلام عشقمممممم میکاییلم  امروز روز 4 فروردینه و تو دیشب برای اولین بار دنده عقب رفتی خیلی خوشگل حرکت می کنی روی دستات بلند می شی و خودت رو می دی عقب چقدر برام جالبه که هر روز یه کار جدید می کنی ، آخه کی اینارو بهت یاد میده ؟؟؟؟؟؟ از وقتی دو تایی شدیم احساس وابستگیم  شدیدتر شده عاشقه اون کله گرد و کوچولویی هستم که شبا کنارم خوابیده نمی دونی چقدر از دیدنش لذت می برم و بهش زل می زنم تو هم وقتی دوربرت شلوغه با چشم دنباله من می گردی وقتی پیدام کردی با صدای بلند بهم می خندی  . وقتی تو روروئکت هستی و من کنارت ایستادم ساقه پای منو می گیری و نگام می کنی یعنی این که بغلم کن . یا وق...
4 فروردين 1391