میکاییل کنجکاو می شود
ای همه بودنم از تو همه گفتنم از تو وقتی حرف می زنم از تو جون می گیره تنم از تو عسلم گلم ماهم پسرم جدیدان همه وجودم پر از استرسه می ترسم نکنه بلایی سرت بیاد روروئکت رو که به در و دیوار می زنی دله من هری می ریزه نگاه می کنم می بینم چیزی نشده نفسه راحتی می کشم سعی می کنم تا می تونم چشم ازت برندارم تا می بینم جلوی چشمم نیستی صدات می زنم میکاییل از صدای چرخ ها که روی زمین کشیده می شه میفهمم داری میای پیشم چند روز پیش ماشین لباسشویی رو روشن کرده بو...