میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

عشقه بابا

1390/10/5 7:35
نویسنده : ملی
1,725 بازدید
اشتراک گذاری

تو را آغوش میگیرم     تنم سرریز رویا شه

جهان قد یه لالایی    توی آغوش من جا شه

تو را آغوش میگیرم    هوا تاریکتر میشه!

خدا از دستهای تو بمن نزدیکتر میشه...

زمین دور تو میگرده   زمان دست تو افتاده؛

تماشا کن!

سکوت تو عجب عمقی به شب داده

تمام خونه پر میشه   ازین تصویر رویایی

تماشا کن! تماشا کن!

چه بیرحمانه زیبایی..............!

 سلام فرشته کوچولوی خونه ما                     

میکاییل ؛ حسابی برامون دلبری می کنی من که از لحظه ایی که فهمیدم تو دلم هستی دلم رفته بود اما  دله بابایی روند صعودی داره اینقدر باهات بازی میکنه نمی دونستم که اینقدر تو این کار حرفه اییه  و تو هم اون خنده قشنگاتو فقط واسه بابایی می کنی اما بیشتر با من حرف می زنی گاهی تا ده دقیقه پشت هم با من حرف می زنی ، کاش می فهمیدم چی می گی !!!

جدیدان روی سمته راستت می چرخی و تلاش می کنی غلت بزنی اما هنوز موفق نشدی ولی پیشرفتت قابل تحسینه گلم

تا جلوی آینه می ری یه لبخند خوشگل تحویله خودت می دی ، یه فیلم ازت گرفته بودیم که باهامون حرف میزنی و می خندی وقتی واسه خودت فیلم رو می ذاریم بهش زل می زنی و کلی باهاش می خندی  و دست و پا می زدی .

 

و اینکه کلی وابسته پستونک شدی جوری که من بدجور عذاب وجدان گرفتم وقتی هم تو دهنت نیست یا دستات تو دهنته وقتی رو دست میذاریمت دسته ما رو  می خوری بغلت که میکنیم شروع می کنی به خوردنه شونه مون ، می ذاریمت رو پامون شلوارمون رو می خوری نمی دونم چرا !!! اینجوری می کنی ؟؟؟

اینجا هم که بیرون می ریم این مالایی از دیدنت ذوق مرگ می شن (نه کمی خودشون بچه دارن ) و از بس آی کیو بالایی دارن می پرسن که دختری یا پسری ؟؟؟ و اینکه همشون می خوان بغلت کنن یا دستمالیت می کنن راستش من خیلی هم خوشم نمیاد و در همچین مواقعی تحویل شون نمی گیرم می ترسم آخه دستاشون تمیز نیست قبلان گفته بودم که عادت ندارن از دستشویی میان بیرون دستاشون رو بشورن واااای خدای من اصلان نمی خوام به این موضوع فکر کنم چون بهر حال خوششون میاد و سمتت میان .

 

 

پدر و پسر

ادامه مطلب موجود می باشد !!!

 میکی و باباش

     یه روز با هم رفتیم سراغه بابایی دانشگاه و کلی خوشحالش کردیم

 

میکی و اهالی مک دونالد

این هم جمع فروشنده های مک دونالدی اون خانومی که بغلت کرده با اون سایزه کوچیکش تازه باردار شده واسه همسن خیلی دوست داشت بغلت کنه من هم چون احساسش رو می فهمیدم دادمت بهش

میکی جونه مامان

میکی جونم بعد از حموم

عزیزمممم

 

نیم رخ میکی جون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

محيا كوچولو
4 دی 90 20:42
خاله ميكي ما رو ندي دست اين مالاييا، يك عكس آتليه اي خوب از ميكي بذاريد.


فدای تو بشم من اینجا آتلیه اش افتضاحه همون عکس های خودمون با موبایل هم که باشه از آتلیه بهتر در میاد بذار بیام ایران به روی چشم قوربونت برم من دخملی
منا مامان یسنا
5 دی 90 10:58
بچه ها با خوردن چیزهایی که نزدیکشونه جنس اونها رو تشخیص میدن.وازشون یک طرحواره تشکیل میدن توی ذهنشون.واسه همین همه چیز رو مزه میکنند


دستت درد نکنه این که ادم دلیلش رو بدونه بهتره اما می ترسم مریض بشه آخه همه چیزا که تمیز نیست
مامان آرنیکا
5 دی 90 12:54
سلام مامان میکائیل جون مالزی خوش می گذره؟
من فکر نمی کردم مالزی اینطوری باشه !!...
گمونم ما قدر ایران خودمونو اصلاً نمی دونیم،
راستی اومدم بگم به آرنیکای من در جشنواره نی نی وبلاگ با کد 190 رأی بدین ممنون میشم


دقیقان دوستم ما واقعان قدره خودمون رو نمی دونیم چشم عزیزم
خاله ی امیرعلی
5 دی 90 23:28
وااااااای ملاحت جونم بخدا این مالایی ها حق دارن بیان سراغ میکائیل جون از بس نازو خوردنیه
بزرگتر میشه قشنگترو شیرینتر میشه من عاشق این وروجکتم خدا حفظش کنه

قوربونت برم من بسکه مهربونی
منیر
6 دی 90 12:41
ای جووووووووووووووووووووووونم
میکی جونم
این مامانت به فکر قلب من نیست آخه
از طرف من اون لپهاشو ببوس


قوربونه اون قلب مهربونت برم من
مامان آرتین (شازده کوچولو)
6 دی 90 17:24
ای جونم. قربونش برم من.
راستی خوش به حالتون. فکر کنم هوا خیلی خوبه که میکی جون رو اینطوری آوردی بیرون. ما که می خوایم بریم بیرون یه عالمه لباس به آرتین می پوشونیم.
میکی جون هم دقیقا کارای آرتین رو می کنه. تلاش می کنه به راست غلت بزنه، پستونک می خوره، دست ما رو می خوره، دست خودش رو هم که نگو


آره اینجا خوبیش اینه که هوا خوبه و نیازی نیست بچه رو بپوشونی ، بچه اذیت می شه تو اون یک ماهی که ایران بودم پدرم دراومد وقتی لباسشو خیس می کرد مصیبتی بود عوض کردنشون .
آره این دو تا همزاد همن کاراشون خیلی به هم شبیه قوربونه هر دوتا شون برم من
zeinab
6 دی 90 18:04
سلام عزیزم شما مسافرتین یا اونجا ساکنین؟ هر چی هست میتونی از محصولات آموزشی brillbaby استفاده کنی به سایتش برو با همین نام


سلام عزیزم
همسر من دانشجوئه و فعلان اینجا ساکنیم دعا کن زودتر درسش تموم شه برگردیم
مامان محمدجان
6 دی 90 22:55
سلام ماشالله پیشرفت خوبی داره گل پسر فدای خنده هاشششششششش
سمانه مامان پارسا جون
7 دی 90 10:29
سلام خانومی خوبی؟
قربون این گل پسر ماههههههه
چرا دوست نداری پستونک بخوره؟
این بزرگترین کمکه
ازش نگیر
وگرنه خودت باید نقش پستونکو بازی کنی ها


سلام فدات شم
خدا نکنه خاله جونی ، آخه می گن فکش زشت می شه بعد می ترسم بعدان بخوایم از پستونک بگیرمش مصیبتی بشه ، اگه نه موافقم که باید نقش پستونک رو بازی کنم
مامان ماهان
8 دی 90 8:31
سلام عزیزم خوب کاری میکنی بهش پستونک نمیدی اولا دهن بچه زشت میشه دوما بهش وابسته میشه و دل کندن ازش سخته منم به ماهان ندادم ومشکلی هم نداشتم فداااااااااااااای میکائیل جون جونییییییییییییییی


راستش دارم سعی می کنم کم بدم اما واقعان بعضی وقتها نمی شه
افزایش محبوبیت وبلاگ
8 دی 90 9:36
با عضویت در سایت یاسی رنک محبوبیت وبلاگ خود را افزایش دهید


چشم حتمان میام ببینم چه خبره
منیر
8 دی 90 12:07
سلام خانمی
خوبید ؟ خوشید؟ مشکوک میزنی ، حال و روزت خوبه ، چقدر آخه با پسرت درددل داری
مواظب خودتون باشید
دوستتون دارم


سلام گلم
هی !!! بد نیستم
منا
8 دی 90 17:12
سلام ملی جون
وای که چقدر دلم واسه دیدن میکی جون و خوندن نوشته هات تنگ شده بود


سلام عزیزم
منم دلم خیلی برات تنگ شده بود ممنون که اومدی دوباره
مري
8 دی 90 19:39
سلام عزيزم چه ميكي ناز ي از طرف من ببوسش راستي مثل اينكه يادت رفته من به جز آرتين يه كوچولوي ديگه تو راه داشتم كه تازه دنيا اومده براي همين تمام وقتم پره.اما از هر فرصتي براي سرزدن به شما استفاده ميكنم


سلام جونم
قدم نو رسیده مبارک ؛ نه گلم من از کجا می دونستم تو راهی داری من فکر می کردم که آرتین همسنه میکاییله خیلی خوشحال شدم ، دخمله یا پسمل حالا ؟ اسمش چیه ؟ الان آرتین چند سالشه ؟ وای چقدر سوال دارم ؟؟؟؟
سارا-
11 دی 90 9:09
سلام مامان گل. همش که نامه هایی برای نخواندن شد. پس ما چی؟


سلام جشم آپ کردم
آسموني ها
13 دی 90 12:37
سلام
من دو هفته نبودم. چقدر آپ كردي؟!
واي



من شرمنده ام پر حرفیه دیگه دست خودم نیست