میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

چشمهایت

1390/8/12 8:50
نویسنده : ملی
409 بازدید
اشتراک گذاری

مگـــه چشمـــات چـی چـی داره کــه دلـم آروم نــداره

تــــو رو از وقتی کـــه دیـــده شب و روزش بــی قـــــراره

یـــــــه چیـــــزایی تـــو نگـــاته که می لــــرزونه دلـم رو

یــــــه جورایی اون دو چشمات زده آتیش هستـیم رو

Cute Turkeys

میکاییلممممممممممممممممممممممممم

فدای اون چشمای قشنگت بشم من ؛ که یه ویروسه بدجنس اومده بود توش و  عفونت کرده بود خوبیش این بود چند تا از دوستای ایرانیه ما  اینجا دانشجوی چشم پزشکی هستن وقتی بهشون گفتم عمو محمد اومد خونه و دیدت  و قطره آنتی بیوتیک بهت داد حالا خدا رو شکر خیلی بهتری .

Cute Turkeys

وااااای میکاییل

از روزی که اومدیم آسمون مالزی داره بی وقفه می باره یعنی می باره ها !!! از اون بارش های وحشی استوایی  ؛ من موندم زمینش چه قدرتی داره که سوراخ نمی شه یعنی اگه یه دونه از این بارون ها فقط یه ساعت تو ایران بیاد سیل همه جا رو می گیره تازه وقتی بارون میاد یه قورباغه های سیاه رنگی به بزرگی یک سانتی متر با صدایی شبیه به بوغ کامیون و به همون بلندی شروع به هنر نمایی می کنه و با اون حنجره ی طلایشون  رژه میرن روی اعصاب اونم چی  ؟؟؟ پاپتی !!! ( فلفل نبین چه ریزه )  خلاصه با این بارون های بی امان  بد جور خونه دلگیر می شه که اگه تو نبودی من خفه می شدم بخدااااااااااااا

Cute Turkeys

و اما ...........

من یه عذر خواهی بزرگ به دوسته خوبم مامانه شازده کوچولو بدهکارم

صد دفعه به خودم گفتم زود قضاوت نکن کو گوشه شنوا !!!!!!!!!!!!!!

اون روزا که حامله بودم داشتیم با هم صحبت می کردیم که گفت من طاقته دوریه محمد رضا رو ندارم حتی موندم چطوریه باید بفرستمش مدرسه من تو دلم گفتم : ( ببخشید آآآآآآ ) چه لوس !!! این اطفار ها یعنی چی ؟؟ و با یه ادعای خاصی گفتم نه آدم باید منطقی باشه و کلی باید و نباید براش ردیف کردم .

تا اینکه چند روز پیش به بابایی گفتم تا خوابی نگهت داره تا من برم خرید و بیام یه فروشگاه کنارمونه که پیاده پنج دقیقه نمی شه می خواسمت برات کمد پارچه ایی بخرم همینکه پامو گذاشتم بیرون دلشوره تمامه وجودمو فرا گرفت همش صدای گریه ات تو گوشم بود شانسه من تمامه کانتر های حساب کردن شلوغ بود مثل دیوونه ها با چرخ دستی ام جلوی کانتر ها میدویدم تا خلوت ترین رو پیدا کنم با عجله تا خونه اومدم داشتم روانی می شدم صدای گریه ات از تو گوشم نمی افتاد تا اومدم خونه آروم کناره بابایی نشسته بودی به اندازه هزار سال دلم برات تنگ شده بود بغلت کردم  و اشک ها هم منو همراهی می کردن .

دوستم دیدی منعه بی جا می کردم .

Cute Turkeys

 عزیزه دلم

تازگی ها بابا جونی رو می شناسی قبلان ها خیلی بهش محل نمی ذاشتی اما الان باهات حرف می زنه بهش می خندی و واسش دست و پا می زنی و با چشمات دنبالش می کنی اونم خوشش میاد و از این ور میره اونور تا تو بخاطرش سر تو بچرخونی .

دیروز سپردمت بهش تا برم حموم وقتی اومدم دیدم برات کارتون وال ایی گذاشته و تو هم محوش شدی خیلی قیافه ات بامزه شده بود پلک هم نمی زدی.

و اینکه جدیدان از خواب بیدار می شی خودت شروع می کنی به حرف زدن جیغ کشیدن و بازی کردن  و با ها ها کردنت انگاری منو صدا می کنی وقتی این صداهاتو می شنوم چشمامو می بندم تا صدات تا اعماقه وجودم رسوخ کنه و تو ذهنم برای همیشه ثبت بشه و می گم خدایا شکرت چقدر خونه ما از این صدا ها خالی بود چقدر همیشه پر از سکوت بود چقدر لذت بخشه خدایاااااااااااااااااااااا ممنونم .

 

عاشقتم فرشته کوچولوی خونه ما Orkut Scraps - Disney

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

خاله ی امیرعلی
11 آبان 90 13:39
سلام عزیزم خوبی دوستم؟
خوشحالم که میکائیل جان کنارته و احساس غربت نمیکنی یه جورایی وقتی خودمو جای شما میذارم یه احساس دلتنگی بهم دست میده که چجوری اونجا دور از خانواده دوام میارید
مرسی که بهم سرزدید
فدای چشمهای ناز میکائیل خشگل برم من
مامانی از فندقی بیشتر برامون عکس بذار
من تا نصفه مطالب وب رو خوندم خیلی جالب بود
مواظب خودتون باشید

مرسی گلم ، چشم بیشتر عکس می گذارم اما ن از تنبلی !

خاله ی امیرعلی
11 آبان 90 13:45
تو که چشمات خیلی قشنگه
رنگ چشمات خیلی عجیبه
تو که این همه نگاهت
واسه چشمام گرمو نجیبه
میدونستی که چشات
شکله یه نقاشیه که
تو بچگی میشه کشید
میدونستی یا نه؟
میدونستی یا نه؟


مرسی خاله جووووووووون من این آهنگو خیلی دوست دارم .

zahra
11 آبان 90 15:26
سلام عزیزم

امیدوارم میکائیل جون خیلی زودخوب بشه

ممنونم عزیزم
ریحانه
12 آبان 90 10:57
سلام ملاحت جان...
خوشحال شدم که حال میکائیل جونم خوب شده.
عزیزم من دقیقأ حست رو درک میکنم.
وااااقعأ یه لحظه هم نمیشه از نی نی دور شد.
من که یه وقتایی که زیاد میخوابه کلی اذیتش میکنم تا بیدار شه از بس که دلم تنگ میشه.
خانمی قدم میکائیل خیلی واسه اونجا تر بوده که اینجوری داره بارون میاد.
گلم حال خودت چطوره؟؟؟
بهتر شدی؟
چشم عزیزم خودم خوبم خدا رو شکر
میدونم حرفم خیلی کلیشه ایه اما سعی کن بیشتر حواست به خودت باشه و تا میتونی به خودت برس.
4 مغز هم حتمأ بخور (پسته و بادوم و فندق و گردو)
عزیزم یه عکسی چیزی از شازده پسرت بذار ببینیم چه خبر.



منیر
12 آبان 90 15:59
ای جاااااااااااااااااااااااانم
عزییییییزم
تازه اولشه ، هر روز عاشق تر میشی
مواظب خودت و میکائیل جیگرطلای من باش(البته میتونی مواظب آقا دانیال هم باشی گناه داره

نگفتی بخشیدی منو یا نه ؟؟؟
آقا دانیال باید مواظبه ما باشه
مامان محمدباقر
12 آبان 90 16:59
سلامممممممم


سلام از ماست دوست جوون
محيا كوچولو
13 آبان 90 0:42
خاله تو رو خدا تو غربت بي احتياطي نكنيد گناه داره اين ني ني كوچولو


چشم محیا جونم من همه تلاشمو می کنم .
مامان پارسا جون
13 آبان 90 2:13
آخی خیلی ناراحت شدم که مریض شده
ایشاا... که چیزی نیست و زودم خوب میشه.
راستی خانومی منم اول مثه تو فکر میکردم ولی حالا دارم هرروز وابسته تر و عاطفی تر میشم.
خدا نگهدار گل قشنگت باشه


احساسه مادرانه انگار مشترکه بینه همه ماست .
مامان ماهان
13 آبان 90 21:35
الهی که زود زود خوب بشه ناززززززززززززززززززززززی جیگرتو خام خام بخورم
آسموني ها
14 آبان 90 12:13
سلام ملاحت جونم
مرسي كه بازم به وبلاگ ما سر ميزني.

نفس من به نفس مامانم بسته است...

دوست جونت تازگي ها معلم شده

راستي ملي جونم چقدر جالبه كه دل به دل راه داره
آخه امروز يه نفر رو ديدم عين عين شما بود. يه لحظه فكر كردم حودتونين. به يادت افتادم

دوستت دارم دوست خوبم
گل پسر نازتو ببوس




آخی همزادم بوده خدا همیشه مامانتو واست نگه داره ، مبارک باشه بهترین شغله تعطیلاتش که کولاکه

بابایی
16 آبان 90 17:38
منه بی چاره !


حسوووووووووووووووود خوب چشمای تو هم قشنگه