میکاییل در 4.5 ماهگی
سلام عشقه کوچولوی من
: مدتیه تو خوردن شیر بدقلق شدی می دونم گشنه ایی اما نمی خوری ، به جاش وقتی خوابی می خوای تلافیش رو دربیاری ، تازه باید حواسم هم باشه اگه نه می بینم انگشت شستت هم از کنار گذاشتی دهنت و هر دو رو با هم میک می زنی .
: جدیدان یاد گرفتی جیغ هایی می زنی بتفش ، جوری که پرده گوشمون تا دو ساعت بعدش می لرزه ، با بابایی رفته بودیم خرید من رفتم سراغه خرید خودم بابایی هم تو رو با کالسکه برد سراغه خرید خودش یه هو دیدم بابایی زنگ زد گفت کجایی ؟؟؟ نمی تونم نگهش دارم بعد یکی از کمدی ترین صحنه های عمرم رو دیدم که تو جیغ می زدی و همه فروشگاه رو گذاشتی بودی رو سرت بیچاره بابایی هم هول شده بود با کالسکه می دوید جوری که از جلوی من گذشت و منو ندید فقط می دوید
: عاشقه این آهنگ سیمین غانم هستی :
گل گلدون من شکسته در باد تو بیا تا دلم نکرده فریاد
تا میذارم آروم آروم می شی و با دقت بهش گوش می دی و خوابت می بره ؛ اون موقع که مهمون دلم بودی هم بعضی شبا این اهنگ رو برات می ذاشتم چون خودم خیلی این اهنگ رو دوست دارم و حالا تبدیل شده به لالایی قبل از خواب شما .
: قوربونه اون دست های کوچولوت برم من که دیگه همه چیز رو باهاشون می گیری اگه غافل کنیم سفره رو می کشی یهو ، خلاصه هر چیزی جلوی چشمت باشه می گیری و بلند می کنی ، اولین خسارت رو هم زدی موس از دسته بابا کشیدی انداختی زمین . چند تا عکس هم روی دیوار برات چسبوندم وقتی میبرمت جلوشون دست می کشی رو شون .
: وقتی سه ماهگیت تموم شد تو وان می ذاشتمت که با آب دوست بشی و بفهمی که تماس آب با بدن چه لذتی داره اما اون موقع یه کم می ترسیدی منم چون ساعته حموم کردنت رو از بعد از ظهر به شب قبل از خواب انداختم دیگه خودم تنبلی می کردم بذارمت تو وان و فقط می شستمت تا اینکه دو شب پیش گذاشتم یهو متوجه شدم که خیلی قشنگ خودت نشستی ( البته با کمکه من ) و اول دستت بالا و پایین کردی بعد پاتو تکون دادی بعد شروع کردی با دستات شلپ شولوپ کردن با آب .
: جدیدان یه کم داری اذیت می کنی اذیت که نه بی قراری نه نه بی قراری هم نه ، نمی دونم خلاصه همش می خوای بغل باشی اونم نشسته نه باید راه بریم آهان پیدا کردم بغلی شدی .
: از کامیوتر متنفری تا می بینی من و بابای معتاد به اینترنت می شینیم تو اینقدر سر و صدا راه میندازی که من بی خیالش می شم اما بابایی استوار تره رو پاش بالا پایینت می کنه و همش می گه : هی هی و هر دو بی توجه به هم کارتون رو ادامه می دین اون ادامه اینترنت گردی و تو هم شرف شیدا ، به من چه هر دو تا تون مردین دیگه از پس هم خوب بر میاین .
- چی کار کنیم ما که تلویزیون مالزی رو نگاه نمی کنیم و تنها وسیله سرگرمی تو خونمون اینترنته ، واسه همین هم هست من هر روز اینجا رو آپ می کنم . -
:پستونک و قطره چکون رو که میبینی خودت می فهمی و دهنت رو باز می کنی . عاشقه دیدنه برنامه هایی هستی که توشون یا آدم یاشه یا عروسک ، قشنگ می شینی نگاه می کنی صدات هم در نمیاد اگه تموم بشه اعتراض می کنی تا دوباره برات بذارم .
: بابایی که میاد یهو حالت تغییر می کنه یه لبخند خوشحالی رو لبت می شینه و با جیغ خنده می ری بغلش .
: وقتی میبریمت بیرون با کنجکاوی همه جا رو نگاه می کنی یه ثانیه این ور می بینی کله تو می چرخونی ، یه ثانیه اون ور اینقدر کله تو می چرخونی و برات هم مهم نیست که دماغه مامانی داغون می شه و تو هر چرخشی یه هد می زنی بهش .
و ......
مثله همیشه عاشقتم فرشته جون