میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

خیلی آقایی

1390/7/10 7:52
نویسنده : ملی
853 بازدید
اشتراک گذاری

من عاشق تر از پیشم 

دارم عاشق ترم می شم 

 

سلام فرشته کوچولوی من

جمعه 8 مهر بساطی داشتیم با شما تا یه کم شیر می خوردی بیدار می خوابیدی تا میذاشتمت زمین سریع چشماتو باز می کردی و اینور و اونورو نگاه می کردی غروب که شده بود من کلافه شده بودم از بی خوابی و حال و روز خوبی نداشتم تصمیم گرقتم برم یه دوش آب گرم بگیرم که وقتی از حموم در اومدم چشمت روزه بد نبینه یه لرزی گرفتم که تا حالا اینجوری نشده بودم الکی هم گریه گرفته بود و اشکام می اومد با یه لباسه کاموایی رفتم کنار شوفاژ دراز شدم مامان اشرف هم اومد دوتا پتو گلبافته ضخیم هم روم انداخت اما باز من می لرزیدم کیسه آب جوش آورد اما من انگار تو سیبری بودم اینقدر لرزیدم که همه استخونهام درد گرفته بود یکی دو ساعتی گذشت لرزم خوب شد یهو نوبته تب بود حالا می سوختم و عرق می کردم ، بابا جونی اومد و دو ساعتی پاشوره ام کرد دستاش شفا بخش بود تمامه درده بدنم کم شد . تو  هم با آقایی و بزرگواری فهمیدی که حاله من خوب نیست از وقتی از حموم در اومدم خوابیدی تا خود صبح ، فقط یه بار پا شدی شیر خوردی و خوابیدی ، به لطف آقایی تو و پرستاری بابایی و خوابه خوبی که کردم صبح روزه شنبه خوب خوب شدم .

واما اتفاقاته هفته قبل

بابایی دنباله گرفتنه پاسپورت برای شماست اداره گذر نامه گفته بود باید ازش عکس بگیرید اونم با چشمای باز

من نمی دونم بچه پونزده روزه دیگه عکسش چیه ؟؟؟ با بابایی بردمت عکاسی اما یه خوابه عمیقی بودی که هر چی ماساژت می دادیم بیدار نمی شدی خلاصه اینقدر بهت شیر دادم و باهات حرف زدم که بیدار شدی خوابوندیمت کفه زمین ، از نورهای عکاسی خیلی خوشت اومده بود و همش نگاشون می کردی چند تا عکس گرفتیم که بامزه شدن خیلی  .

از زرافه ات هم خیلی خوشت میاد وقتی میذارمت پیشت همش نگاش می کنی و بهش می گی : Haaaaaaa

میکل و زرافه اش

یه روز صبح هم با بابایی اومدیم بشوریمت که بابایی گفت بیا حمومش کنیم گفتم نه من می ترسم گفت کاری نداره خلاصه تا مامان اشرف خواب بود دزدکی با بابایی بردیمت حموم و با کماله افتخار مامیت از این امتحان بزرگ سربلند بیرون آمد اینم عکسه بعد از حموم :

میکل

ضمنان در سیزده روزگیت مامان اشرف داشت عوضت می کرد که صدام کرد بیا نافش افتاده خدا رو شکر که این موضوع هم تموم شد گیره اش رو هم نگه داشتم برای یادگاری .

اینقدر کارهات، حرکاتت ،  نگاهت و خوابیدنت  قشنگ و شیرینه که حیفم میاد روزها اینقدر سریع می گذره میدونم دلم برای این روزها حسابی تنگ می شه واسه همین تا می تونم نگات میکنم وقتی می خوای شیر بخوری اینقدر هول می زنی و دهنت رو مثل ماهی باز میکنی و کله تو تند تند عقب جلو میکنی وقتی که سینه مو پیذا کنی محکم میگیری به دهنت و با قدرت میک میزنی واقعان بزرگترین لذت زندگیم دیدن این صحنه است .

عاشقتم فرشته کوچولوی خونه مون ، میکاییل

خواب یک فرشته

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

مامان هامان
10 مهر 90 13:10
خداروشکر که بهتری مبارک باشه(ناف آقا کوچولو رو می گم)هزار ماشاالله خیلی نازه این گل پسر خدا حفظش کنه ببوسش مواظب خودتون باشید


ممنونم چشم عزیزم
zahra
10 مهر 90 14:16
وبلاگ قشنگی دارید ازش لذت بردم. خدا نی نی خوشگلتون و براتون حفظ کنه وبه من و فرشته کوچولومم سری بزنید. حتما دوستای خوبی برا هم میشیم


لطف دارید دوسته عزیز ، حتمان با کماله میل
ریحانه
11 مهر 90 2:18
هوراااااااااااااااااااااا....
بزن دست قشنگه رو
آآآآآآآآآآآآآآفرین مامان ملاحت و بابا دانیال.
گل زدین.
مسلمأ آقا میکائیل هم صد آفرین داره دیگه...
همه نی نی ها که اینقدر آقا نیستن که.
عزیزم خودت هم احتمالأ ضعیف شدی..
خیلی مراقب خودت باش.
خدایی نکرده اگه مریض شی الأن دونفری.
ایشالا دیگه از این به بعد همش خبرای خوب خوب بشنوم ازت دوست گلم.
عکس پاسپورت آقا میکائیل یادت نره.


حتمان میذارم تو پسته بعدی

مامان پارسا جون
11 مهر 90 11:07
سلام ملی جون خوبی گلم؟
اون عکس بعد از حموم گل پسر خیلی ناز و معصومانست
راستی ماشاا... به اینهمه دل و جرات بابایی و خودت چه جوری تونستید ببرینش حموم؟
ببوسش این فزشته رو


چشم عزیزم تو هم پارسا جونمو ببوس
مامان تارا - سارا
11 مهر 90 12:31
آخی قربون گل پسر بشم...
مامان گل اون تب و لرزی رو که داشتی اتفاقا من هم 11 روزگی تارا تجربه کردم به اضافه سر گیجه شدید و خیلی هم ترسیدیم همون شب دکتر و آزمایش عفونت ادراری و .... همه چیز دادیم. خیلی میترسیدم عفونت ادراری یا مسمومیت بعد از حاملگی و این چیزها باشه که خوشبختانه نبود و مثل شما یه شب تا صبح بود و بعدش خوب شد. خدا میدونه این دیگه چیه؟ که شمام مثل من دچارش شدید... خیلی جالبه.

چه جالب !!!

آسمونی ها
11 مهر 90 13:19
سلام
با اجازه تون شما رو لینک کردیم تا بهتون سر بزنیم. اگه دوست داشتین شما هم ما رو لینک کنین تا گاهی به ما سر بزنید. خوشحال میشیم.


حتمان گلم با کماله میل
مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
11 مهر 90 14:02
سلام عزیزم
خدا رو شکر که حالت خوب شده ، بیشتر مواظب خودت باش خانمی ، قدیمیها یه چیزی میگن یادم نیست کلمه اش چی بود ، یه جورایی استخوان ترکوندی و الان نیاز به یه دوپینگ اساسی داری ،
خب بریم سراغ اصل مطلب
سلام میکائیل جونمممممممممم
خاله قربونت بشه که اینقدر مهربونی و هوای ملی جونم رو داری ، آفرین عزیزم
مواظب خودتون باشید

چشم عزیزم بیشتر مواظبم .
مرسی خاله جون

مامان محمدجان
11 مهر 90 19:15
سلام عزیزم حسابی مامان شدی ها افرین به جراتت (حمومش رو میگم)


ایییییییییینه
مامان آرتین
12 مهر 90 21:02
دوست جونم خدا بد نده. خدا رو شکر که زودی خوب شدی. عکس بعد از حمام جیگر خاله خیلی نازه. ماشا الله
ناهید
14 مهر 90 9:56
به به به چه مامانو چه نی نی قشنگی به وب منم بیای خوشحال میشم.
منامامان الینا
15 مهر 90 14:10
سلام عزیزم وای نمیدونی امروز چقدر چقدر چقققققدر ذوق زده شدم دوباره وبلاگت را پیدا کردم و خوندم که فرشته کوچولوت بدنیا اومده اوایل بارداریم می اومدم و اینجا رو میخودنم اما از اونجاییکه من یه سر دارم و هزاران آدرس وبلاگ مامانهای نی نی!آدرست را گم کرده بودم الان نشستم بیشتر آرشیوت را خوندم از معنی اسم میکاییل خیلی خوشم اومد چقدر هم که این فرشته کوچولوتون ناز و دوست داشتنیه و چه مامان خوشکل و پر دل و جراتی داره! انشالا که سه تاییتون همیشه در کنار هم صحیح و سالم و زندگیتون پر از شور عشق باشه مامان خوشکله
مهتاب
16 مهر 90 0:34
سلام تبريك ميگم خيلي پسر نازي داري خدا حفظش كنه
مامان گیسو
16 مهر 90 2:28
سلامممممممممم ملی جونم خوبی ؟
ای که من قبون این جیگر برمممممممم
عافیت باشه خاله جون

ممنون گلمممممممممم مزسی خاله جونم

مامان پارسا جون
16 مهر 90 11:17
“به یاد” هم بودن ، قشنگترین هدیه ایست که نیاز به “با هم” بودن ندارد . . .
Asemuni ha
16 مهر 90 12:58
Happay our day Honey!
ریحانه
16 مهر 90 13:13
روز جهانی نی نی مبارک باشه خاله...



مرسی خاله ریحانه جووووووووووووون
مامان ماهان
16 مهر 90 15:42
من همانم که اگر دوست مرا یاد کند به صفای قدمش دیده خود فرش کنم .

قربونت برم ملی جونم چقدر ناز شد ه این آقا میکائیل براش اسپند دود کن


لطف داری خاله جون ممنون از جمله قشنگت
مامان گیسو
18 مهر 90 14:14
چرا نظر من نیست ؟


واسه اینکه می خواستم بزنگم توضیحاته کامل رو بدم خدمتتون .