میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

جشن دو ماهگی

1390/8/27 17:20
نویسنده : ملی
638 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند و عسله مامان     deborah.mihanblog.com

 

روزه بیست و پنجم دو ماهگیت تموم شد و دو ماهه که قدم روی چشمای ما گذاشتی منو بابایی به همین مناسبت تصمیم گرفتیم یه جشنه کوچیکی برگزار کنیم .

 

اون روز بابایی زودتر  اومد خونه و واسه ناهار رفتیم بیرون بعدش رفتیم خرید که خریدمون خیلی طول کشید اول خرید واسه خونه و مهمونی داشتیم بعد مامی شما شدیدا نیازه مبرمی به لباس داشت بعلت تغییر سایز ، نمی دونم چرا دیگه پام بزرگ شده !!!! کفشی که اینجا داشتم بعد از برگشتن پوشیدم داشت توی پام منفجر می شد .

خلاصه با کمکه تو و بابایی من تونستم چند دست لباسی واسه خودم و شما بخرم ، وااااااااااااای میکاییل نمی دونی اینجا چقدر لباس بچه گونه هاشون قشنگه آدم دلش می خواد همشون رو بخره اصلان جنس ، قیمت ، تنوعه رنگشون با ایران قابله مقایسه نیست بهمین خاطر انتخاب خیلی سخته .

 و یه چیزه خیلی خوبشون اینه که فرو شگاهاشون اتاق های شیکی مخصوصه شیر دهی و تعویضه بچه دار ن بسکه بچه میارن این مالایی ها این تدابیر رو هم در نظر گرفتن خلاصه تا صدات در می اومد می دودیم تو baby room .

وقتی از خرید اومدیم بیرون ساعته هشت و نیم بود اصلان باورم نمی شد که این همه طول کشیده باشه و از همه مهتر بابایی اصلان صداش درنیومد و تمامه این مدت مثله پسرهای خوب و فهمیده با من همکاری می کرد و تو رو نگه می داشت .

 

دیگه از خستگی نفسمون بالا نمی اومد همش دعا می کردیم که خوب بخوابی تا ما هم استراحت کنیم به همین خاطر سریع حمومت کردیم اما تو با حموم تازه سرحال شده بودی مگه می خوابیدی .

مراسم پنج شنبه شب بود ، که عصر حدودای ساعته شش بود که بابایی گفت من باید برم با بچه ها تمرینه سرود من گفتم باشه برو فقط زود بیا که من می خوام دوش بگیرم و آماده بشم .گفت هفت و نیم میام من گفتم نه دیره من یه کم کارم طول می کشه دوست دارم بخاطره پسرم یه کم به خودم برسم .

گفت باشه میام خلاصه آقایی که شما باشی هر چی نشستیم دیدیم داره زیره پامون علف سبز می شه منهم همش خودمو با تو سرگرم می کردم اما خون خونمو می خورد با اجازه شما جنابه آقای پدر ساعته هشت و ربع تشریف آوردن و سریع رفت حموم و ریش هاشو زد و لباس هاشو پوشید اومد گفت خوب من آماده ام بریممممممممممممم .

منم که اون روی خوشگلم بالا اومده بود لج کردم که من نمیام تو برو ، خدا وکیلی من ساعته یه رب به نه می تونستم چی کار کنم ؟؟؟

خلاصه سر تو درد نیارم ، آخرش گفتم فقط به خاطره گل روی پسرم و برای اینکه مراسمش با دلخوری نباشه عینه یه ببعی سرمو انداختم پایین بدونه دوش گرفتن و تدارکاته دیگه که تو ذهنم بود لباسامو پوشیدم و پنج دقیقه ایی آماده شدم .

رفتیم کیکت رو که سفارش داده بودیم گرفتیم و رفتیم مک دونالد مراسمه خوبی بود خیلی خوش گذشت بچه ها هم خیلی خوشحال بودن و معلوم بود بهمه داره خوش می گذره اینجا همه ما عجیب به هم دل می بندیم  .

کادو هم بنا به خواسته من به شما پول دادن خواستم که برات بمونه می گم خاله الهام به اندازه اون پول برات یه ربع سکه بخره بقیه کادو های ایرانت هم سکه خریدم دادم به خاله الهام گفتم که حسابه پولات دستت باشه .

یه کارته قشنگ هم واست خریدن و همه امضا کردن متن کارتش اینه :

میکاییل جان  

اگه شکلات بودی شیرین ترین بودی

اگه عروسک بودی بغلی ترین بودی

اگه ستاره بودی روشن ترین بودی

خلاصه ، خیلی عزیزی ................

"از طرف بر و بچه های کوتا بارو "

عکس هاشم تو پست بعدی میذارم آخه ساعت دو شبه و می خوام تا خوابی از فرصت استفاده کنم و منم بخوابم .

همیشه خواب هات رنگین کمونی فرشته جون

عاشقتم مییکاییلم Orkut Scraps - Disney

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

asemuni ha
27 آبان 90 23:19
salam
ishalla hamishe khosh bashi.
sakht nagir, pish miad

mikaiil junam 2 mahegit mobarak azizam


سلام عزیزم
ممنون نه دیگه سخت نمی گیرم ممنونم دوست جون
ریحانه
28 آبان 90 0:28
سلام خانم آقای دکتر!!!
عشششششششششششششششششششقم تو خودت واسه خودت خااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااانمی به خدا..
از این جور فک و فامیلا همه دارن...
خانمی خیلی کار قشنگی کردین..
آآآآآآآآفرین.
واقعأ واسه این فرشته های کوجولوی دوست داشتنی آدم از خودش میگذره.
زودی عکساشو بذار حالیببریم.

الهی قوربونه تو برم من چشم می ذارم

آوين
28 آبان 90 0:49
دو ماهگيت مبارك عزيزم


مرسی خاله مهربون
مامان تارا - سارا
28 آبان 90 10:52
سلام به مامان گل و ناز دونه پسرش...
قربون گل پسر بشم که 2 ماهه شد. یادش بخیر همین چند روز پیشا بود که تو دل مامانیش جا خشک کرده بود و در نمیومد و هر روز و هر روز میومدم و وبتون رو چک میکردم به امید به دنیا اومدن میکاییل خان دیگه بزرگ شدیا و واسه خودت مرد شدی... کادوهای خوب خوب هم که میگیری.به به..


آخی چه متنه قشنگی برام نوشته بودی دستت درد نکنه یادته !!!
مامان فهیمه
28 آبان 90 11:55
منا مامان الینا
28 آبان 90 12:12
سلام مامان ملی گل
ای چه زود دو ماه تموم شد!دو ماهگش گل پسرمون مبارک انشالا جشن سالهای قشنگ زندگیش را بگیری عزیزم

ملاحت جون منم دلم از اون لباسهای خوشکلی و فروشگاههای جالبش خواست!
درضمن شما دعوت شدید به همراه میکاییل جون واسه دیدن لباسهای دخملم!


با کماله میل میام عزیزم دنیا خیلی زود می گذزه یه دفعه چشم باز می کنیم الینا عروس شده و میکی من دوماد

مامان هامان
28 آبان 90 13:07
میکائیل جونم دوماهگیت مبارک منتظر عکسا هستیم مامانی زودتر بذار دلمون آب شد دیگه یه بوس گنده برای میکائیل جونم


ممنون خاله جون بخاطره شما زود آپ کردم بدو بیا ببین
خاله الهام
28 آبان 90 15:02
سلام گلم دو ماهگی غنچه ات مبارک باشه عزیزم مردها را مگر نشناختی خیلی مقید ساعت نیستند در ضمن نقد به نسیه نده ودرچنین مواقعی اول کارهای شخصی را انجام بده بعد اجازه مرخصی بده.2 -در مورد دکتر:بعضیها اسمشون با شغلشون اشتباه میگیرند یکبار من به یکنفر گفتم اقا فلانی حالت خوبه ....بعد به مسعود گفته بود به خانمت بگو به من بگویید مهندس .3-لباس عزیزم را خوب نگاه کن ودست بکش ببین جای از اون تیز نیست بعد دوباره ببوش ببین هنوز اذیتش میکند یا نه . قربونت خدانگهدار


سلام خاله جون
میکروقونمون خراب شده نمی تونیم با هم بحرفیم
خواهر جان من نمی دونستم که می خواد بره یهو اسبش رو زین کرد بعد عجب آقای فلانی عقده ایی بوده

mamane mohamadreza(shazde....)
28 آبان 90 18:17
Doctor meliiiiiiiiiiiiiiiiiiii
Kheyyyyyylii mokhlesim
Arezoo mikonam hamiiiiiishe shad bashid.
Doostetoon daram. Booooooooos



تو رو خدا دکتر صدام نکن دوست جونی
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
28 آبان 90 18:20
عزیزم همیشه به یاد داشته باش مامان و بابا چقدر به فکرتن. قدرشونو بدون


قوربونت برم بووووووووووووووووس
مري
28 آبان 90 18:52
سلام عزيزم 2ماهگي گل پسرت مبارك.خدائيش صبوري تو به منم درس ميده من خيلي زود از كوره در ميرم . حالا كه تورو ميبينم دارم سعي ميكنم خيلي سخت نگيرم.مرسي از اينكه هستي و دنيام رنگي و شيرين شده....مرسي....


الهی قوربونت برم من دوسته خوبم منم از داشتنت خوشحالم بیشتر واسم کامنت بذار
محيا كوچولو
28 آبان 90 20:53
دوماهگيت مبارك گلم، ماماني هم دست زده به افشاگري!يكي جلو بگيره!!!


من حرف نزنم میمیرم خاله جون
مامان طهورا
29 آبان 90 21:53
میکائل جون دو ماهگیت مبارک باشه. خسته نباشی مامان ملی جون مهربون


مرسی گلم
مامان پارسا جون
30 آبان 90 12:27
خسته نباشی خانومی
به سلامتی
الان میرم عکسها رو ببینم


مرسی دوست جون ؛ بفرمااااااااااااا
مامان ماهان
30 آبان 90 17:23
خسته نباشی عزیزم مراقب خودت باش


ممنونم چشم
مامان ترمه
11 آذر 90 9:02
از وبلاگت خوشم اومد و نوشت هات
ورود گل پسرت رو تبریک میگم
اینم یک دنیای جدیدی هست برای ما پدر مادر ها
دنیایی از نور وجود خدا
خوبه زایمانت طبیعی بوده و با همه دردهاش لحظه لحظه ها رو تجربه کردی



ممنونم عزیزم
بله دقیقان همین طوره