میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

عشقه بابا

تو را آغوش میگیرم     تنم سرریز رویا شه جهان قد یه لالایی    توی آغوش من جا شه تو را آغوش میگیرم    هوا تاریکتر میشه! خدا از دستهای تو بمن نزدیکتر میشه... زمین دور تو میگرده   زمان دست تو افتاده؛ تماشا کن! سکوت تو عجب عمقی به شب داده تمام خونه پر میشه   ازین تصویر رویایی تماشا کن! تماشا کن! چه بیرحمانه زیبایی..............!  سلام فرشته کوچولوی خونه ما                      میکاییل ؛&nb...
5 دی 1390

سه ماهه زیبا

میکاییلم عزیزم تولده سه ماهگیت مبارک از این که اومدی و خونه دلم رو روشن کردی ممنونم بهترین های دنیا رو از خدا برات می خوام عاشقتم فرشته یادش بخبر سه ماهه پیش چه روزه بزرگی واسم بود چقدر هیجان داشتم ، نمی دونی که چقدر منتظر بودم روی ماهت رو ببینم حالا نود نود روزه که وصله جونم شدی و محاله که یه لحظه بدون تو باشم جونم به تک تک نفس هات بسته است به اون بالا و پاییت شدنه شکمت   کمکم کردی عشقه واقعی رو تجربه کنم ( فقط اینو به بابات نگی ها !!! ) سه ماهه که هیچ غم و غصه ایی راهه دلم رو پیدا نکرده ...
25 آذر 1390

دو ماهه زیبا

  میکاییلم عزیزم تولده دو  ماهگیت مبارک از این که اومدی و خونه دلم رو روشن کردی ممنونم بهترین های دنیا رو از خدا برات می خوام عاشقتم فرشته   یادش بخیر دو ماهه پیش تازه همدیگر رو ملاقات کرده بودیم با این که مدت ها بود همو می شناختیم و انتظار می کشیدیم حالا دو ماهه که همه لحظه لحظه های زندگی واسم مهم شده  پر از امیدم وشوره زندگی همه اینها رو تو به من دادی ممنون که هستی . ...
25 آذر 1390

جشن دو ماهگی

سلام قند و عسله مامان       روزه بیست و پنجم دو ماهگیت تموم شد و دو ماهه که قدم روی چشمای ما گذاشتی منو بابایی به همین مناسبت تصمیم گرفتیم یه جشنه کوچیکی برگزار کنیم .   اون روز بابایی زودتر  اومد خونه و واسه ناهار رفتیم بیرون بعدش رفتیم خرید که خریدمون خیلی طول کشید اول خرید واسه خونه و مهمونی داشتیم بعد مامی شما شدیدا نیازه مبرمی به لباس داشت بعلت تغییر سایز ، نمی دونم چرا دیگه پام بزرگ شده !!!! کفشی که اینجا داشتم بعد از برگشتن پوشیدم داشت توی پام منفجر می شد . خلاصه با کمکه تو و بابایی من تونستم چند دست لباسی واسه خودم و شما بخرم ، وااااااااااااای میکاییل نمی دونی اینجا ...
27 آبان 1390

دکتر ؛ دکترررررررررررررررررررررر

دنیا اگه خوب اگه بد با تو برام دیدنیه باغه گلای اطلسی با تو برام چیدینیه   سلام عشقه کوچولوی من که الان تو بغلم خوابیدی و داری لبخند می زنی لالایی لالایی لا لا لا            بخواب که می خوام تو چشات ستاره هامو بشمارم لالایی لالایی لا لالا             پیشم بمون که تا ابد دنیا رو با تو دوست دارم عجیب وقتی خوابی دلم برات تنگ می شه و دوست دارم همش بشینم نگات کنم حتی پلک هم نزنم که لحظه ایی تصویرت از جلوی چشمام نره .   پسر کوچولوی من   : م...
27 آبان 1390

میکاییل

میکائیل   از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد   پرش به: ناوبری , جستجو نقاشی میکائیل که شیطان را شکست داده‌است. میکائیل(به عبری :מיכאל) نام فرشتهٔ بلند مرتبتی است که در ادیان ابراهیمی از آن سخن بمیان آمده‌است. او بیشتر درنقش رهبر نیروهای آسمانی خداوند ظاهر می‌شود.میکائیل به معنای کیست که شبیه به خدا باشد است. گونه های مختلفی از تلفظ نام او در زبان های مختلف وجود دارد. از آن جمله می توان از میشل، میخاییل، مایکل، میگل و میکال نام برد. از میکاییل در ادیان مختلف به عنوان فرشته ی روزی رسان نام برده شده است و در فارسی آن را بشتر و یا تشتر می گویند. [۱...
18 آبان 1390

مامانه پرحرف

تو با منی هرجا برم      مهر تو بند جونمه عشقت نمیره از سرم     تو پوست و استخونمه یکدم اگه نبینمت    یه دنیا دلتنگت میشم نگاه دریایی تو    آبیه روی آتیشم واست دلم واست تنم   واست تمام زندگیم از تو دوباره من شدم   با تو تموم شد خستگیم میکایلممممممممممممممممم ، فرشته کوچولوی من سلام       اینقدر برنامه ام فول تایم پره که وقت نمی کنم بیام برات بنویسم ، الان هم که دارم برات می نویسم تو بغلم داری شیر می خوری و من یه دسته دارم برات تایپ می کنم اونم چی ؟؟؟؟ با دسته چپ ، ما...
18 آبان 1390

چشمهایت

مگـــه چشمـــات چـی چـی داره کــه دلـم آروم نــداره تــــو رو از وقتی کـــه دیـــده شب و روزش بــی قـــــراره یـــــــه چیـــــزایی تـــو نگـــاته که می لــــرزونه دلـم رو یــــــه جورایی اون دو چشمات زده آتیش هستـیم رو میکاییلممممممممممممممممممممممممم فدای اون چشمای قشنگت بشم من ؛ که یه ویروسه بدجنس اومده بود توش و  عفونت کرده بود خوبیش این بود چند تا از دوستای ایرانیه ما  اینجا دانشجوی چشم پزشکی هستن وقتی بهشون گفتم عمو محمد اومد خونه و دیدت  و قطره آنتی بیوتیک بهت داد حالا خدا رو شکر خیلی بهتری . وااااای میکاییل از روزی که اومدیم آسمون مالزی داره...
12 آبان 1390

فرشته من _ میکاییله من _

      وقتی رسیدی که شکسته بودم ،  از همه ی آدما خسته بودم وقتی رسیدی که نبود امیدی  ،اما تو مثل معجزه رسیدی وقتی رسیدی که شکسته بودم ،  از همه ی آدما خسته بودم بعد یه عالم اشک و بغض و فریاد  ، خدا تو رو برای من فرستاد خوب می دونم جای تو رو زمین نیست  ، خیلیه فرق تو فقط همین نیست آدمای قصه های گذشته  ، به کسی مثل تو میگن فرشته فرشته ی نجات، فرشته ی نجات ،  تو جون ازم بخواه، اونم کمه برات رسیدی از یه جا که آشنا بود  ، شبیه تو فقط تو قصه ها بود تو از یه جای خیلی دور اومدی ...
9 آبان 1390