میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

درست یا غلط ؟؟؟ مسئله این است .

می دونی دل اسیره ؛ اسیره تا بمیره    میدونی بدون تو دلم آروم نگیره سلام میکی کوچولوی مامان                              دارم کار می کنم کاسه می افته می شکنه شروع می کنم به جمع کردنش یاده این می افتم که الان زنه غلام رسول برامون ماست آورد تو رو که دید پرسید چند ماهته منم گفتم دو ماهو نیم گفت : چه پسر قوی ایی . ( اینجا ماست خیلی گرونه یه سطله نیم کیلوییش حدود پنج هزار تومن می شه ، اما یه آقای هندی هست به اسم غلام رسول واسمون ماست ...
10 آذر 1390

روز اوله محرم

  سلام فرشته کوچولوی من میکاییله من   عزززززززززززززززززززززیزم ؛ گلم ، که هر روز من و بابایی شاهده کارهای جدیدت هستیم و  کنارت می نشینیم و می خندیدیم به جیغ هایی که می زنی به خنده هایی که گاهی با یه جیغه کوتاه همراهه ؛ به دقتت به اشیا که همچین با چشمای خوشگلت بهشون زل می زنی ، یا به اینکه وقتی بازت می کنیم یهو خوشحال می شی و شروع می کنی محکم به دست و پا زدن جوری که 90 درجه می چرخی و بالا تر میری و دستت محکم روی دلت میخوره و تاپ صدا می ده . اینقدر جدیدان موقع شیر خوردن بازی گوشی می کنی و حواست پی همه چیز می ره از گل روی مبل گرفته تا چراغه قرمزه کنار کولر و یکم نگاه می کنی بر...
6 آذر 1390

از ماست که بر ماست

قوربونت برم خدایا  خیلی ماهی آخره مرامی به قوله اون چوپونه تو شعره کتاب فارسی مون : تو کجایی تا شوم من چاکرت        چارقدت دوزم ، کنم شانه سرت  حالا بریم سر اصله ماجرا ؛ خدا وکیلی فقط بهم نگین بد جنس  !!! دیروز ( شنبه )  international culteral night بود و گفتم که ایرانی ها هم دو تا سرود آماده کرده بودن یکیش ای ایران ای مرز پر گوهر بود و یکی هم شعری از مولانا بود که بابایی چند روزه آزه گار می رفت تمرین همچین هم همه جو گیر بودن انگار که می خوان با مدونا کنسرت برگزار کنن ( والا !!!! ) ( گفتم که شبه جشن و دیر اومدنش از تمرین که شبه مهمی برای من بود چ...
29 آبان 1390

عید همه مبارک

علي در عرش بالا بي نظير است علي بر عالم و آدم امير است به عشق نام مولايم نوشتم چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟     عید غدیر رو به همه دوستای خوبم تبریک می گم و ممنونم از پیام های تبریک شون امیدوارم همگی زیره سایه حضرت علی باشید همیشه . من همیشه از بچگی عید غدیر رو خیلی دوست داشتم چون سید ها تو این روز با بقیه فرق داشتن منم کلی ذوق می کردم . یادش بخیر بابام بهم یه دسته پنجاه تومنی نو می داد که به همکلاسی هام عیدی بدم منم روشون رو با خودکار سبز می نوشتم " عید غدیر مبارک " عیده همتون مبارک . ...
24 آبان 1390

سلام مالزی ، سلام کوتا بارو

این نیز بگذرد خدا رو شکر که لحظه های دوست نداشتنی گذشتن  و رفتن لحظه خدا حافظی ، لحظه ایی که بغض تو گلوته و نگاهه چشمای مادرت نمی کنی که نکنه گریه ات بگیره لحظه ایی که دوست داری تو آغوشه گرمش بمونی اما باید بری . با ارزش ترین و مهربونترین چیز توی دنیا دله مهربونه مادره ، همین دلی که اگه هزار بار هم بشکونیش باز هم برای تو می طپه . خدا رو شکر اون لحظه های هول زدن و جمع و جور کردن گذشتن که نکنه چیزی جا بمونه لحظه های  زود باش دیرمون شد الان جا می مونیم تموم شد . روزه چهارشنبه دقیقان چهل روزگیت بود گلم ، که ما راهی شدیم باز هم با کلی بار و توی فرودگاه خانومی که پشته کانتر بود یه خانومه مهر...
8 آبان 1390

غزال 2

حالم عوض می شه ، حرفه تو که باشه اسمه تو بارونه ، عطر تو همراشه اون گوشه از قلبم ، که ماله هیچ کس نیست   کِی با تو آروم شد ، اصلان مشخص نیست     سلام عشقه کوچولوی من      امروز صبح که بیدار شدیم بابایی رفته بود دنباله کارهاش ؛ یهو یادم اومد که اولین روزیه که ما دو تا تنها با هم هستیم واقعیه واقعی  ؛ یادم اومد که همیشه تنهای تنها بودم اما انگار از امروز تنها نیستم باورم نمی شد بهت خیره شدم یعنی تو ماله من هستی ؟؟؟ من مامانه توام  ؟؟؟ تو پیشه منی ؟؟؟ یهو  با بغض بغلت کردم گریه ام گرفت  اما اشکش از شادی بود خدا رو شکر می ک...
26 مهر 1390