میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

عید هم تموم شد

اولین سیزده بدر میکاییل     سلام فرشته کوجولوی من     بلاخره عید هم به سرعت باور نکردنی تموم شد همیشه عید یرای من 1، 2 ، 3 ،7 ، 12 ؛ 13 بوده بقیه روزها نمی دونم کجا مخفی می شن !!! امسال اولین سیزده بدر بچه بغله من بود اما نه خونه شوهر بلکه دور از شوهر و خونه مادر یعنی کنار اشرف سادات و دختران مکرمش بودم . به علت اینکه ما خیلی دیر آماده می شیم ناهار کباب خریدیم و بردیم بیرون که شما هم تا کباب و سفره رو دیدی شروع به اعتراض کردی  که من هم بهت نون دادم که با چه طعم و مزه ایی می خوردیش که فکر می کنم تو عکس زیر معلومه &n...
15 فروردين 1391

قشنگ ترین پسر دنیا

سلام به قشنگ ترین پسر  دنیا        یادمه تازه که ازدواج کرده بودیم مامان اکرم همیشه می گفت :  دانیال که  بچه بود من فکر می کردم که پسرم قشنگ ترین  پسره دنیاس ، من همیشه فکر می کردم که ، مرسی اعتماد به نفس ،  خداییش دانیال بچه که بوده قشنگ بوده اما نه قشنگ ترین بچه دنیا . اما حالا می فهمم که چه حسی داشته آخه به نظر من تو هم قشنگ ترین بچه دنیایی ،  هر جا هم که عید دیدنی می رم نقل مجلس اینه که تو شکل کی هستی ؟؟؟ هر چند که من این موضوع رو اصلان دوست ندارم میکاییل من فقط شکله میکاییله همین و بس . خلاصه هر جا هم می رم...
8 فروردين 1391

دنده عقب

سلام عشقمممممم میکاییلم  امروز روز 4 فروردینه و تو دیشب برای اولین بار دنده عقب رفتی خیلی خوشگل حرکت می کنی روی دستات بلند می شی و خودت رو می دی عقب چقدر برام جالبه که هر روز یه کار جدید می کنی ، آخه کی اینارو بهت یاد میده ؟؟؟؟؟؟ از وقتی دو تایی شدیم احساس وابستگیم  شدیدتر شده عاشقه اون کله گرد و کوچولویی هستم که شبا کنارم خوابیده نمی دونی چقدر از دیدنش لذت می برم و بهش زل می زنم تو هم وقتی دوربرت شلوغه با چشم دنباله من می گردی وقتی پیدام کردی با صدای بلند بهم می خندی  . وقتی تو روروئکت هستی و من کنارت ایستادم ساقه پای منو می گیری و نگام می کنی یعنی این که بغلم کن . یا وق...
4 فروردين 1391

آخرین پست سال نود

  میکاییلم عزیزم پسرم گلم عشقم اولین بهار عمرت مبارک این اولین سالیه که دارمت بهترین هدیه خدا ساله نود بهترین سال عمرم بود چه حیف که تموم شد یه ساله بود متفاوت با کلی اتفاق  چدید   ای کاش بابا جون هم بود تا خوشی مون کامل می شد کاش الان اونجا تنها بی سفره هفت سین نبود الان خاله شیرین بهم گفت اینو تو فیس بوکش نوشته :  به سلامتیه همه کسایی که امشب تنهان، دور از خانواده دور از عشقشون به امید روزی که هیچ کس تنها نباشه... آرزوی بهترین ها رو براتون دارم سال نو پیشاپیش مبارک اولین سالی که موقع تحویل سال نو با ه...
1 فروردين 1391

شش ماه تمام !!!

میکاییلم نیم ساله شد       سلام فرشته کوچولوی من خدا رو شکر حالت خیلی خوب شده داری به اینجا عادت می کنی منم دارم عادت می کنم هر چند که هنوز لباس های زمستونی رو دوست نداری و موقع پوشیدنشون کلی گریه و جیغ و داد راه میندازی که اینجا بعد از گریه خوابیدی امروز شش ماهگیت تموم شد و نیم ساله با هم هستیم نفس به نفس . شب ها اگه تو بغلم نباشی یه رب به یه رب بیدار می شی و فقط می خوای تو بغله من بخوابی هر چند که این چند وقت که اومدیم جفت هم می خوابیم اما تو می خوای بچسبی به من انگار یادت میاد که یه روزی اونجا بودی اگه نذارمت تو بغلم هی بیدار می شی می ترسم بد عادت بشی . ...
28 اسفند 1390

هورا اینترنت دار شدم

آخیش بلاخره اینترنتم اومد کلی حرف دارم داشتم می مردممممم ها !!! ادامه مطلب هم داریم .... دو تا عشق من که دلم برای یکی شون خیلی تنگ شده   تا رسیدیم خونمون واسه اولین بار روی دستات بلند شدی   اولین باری که سوار روروئکت شدی   میکی جونم داری  غر می زنی روزهای اولی که اومدی هنوز با این محیط سازگار نیستی   اینجا هم یکی از روزهای مریضی ته به جورابات نگاه کن البته خودت یاد گرفتی  جوراباتو می کشی   اینجا اصلان حالت خوب نبود و دماغت  کاملا کیپه   ...
27 اسفند 1390

21 اسفند

حالم بد جور گرفته اس ، پس کی خوب می شی ؟؟؟ برای اولین بار از مادر بودن خسته شدم چقدر سخته !!! خروسک گرفتی و من صبح برای اولین بار تنها بردم برای آمپول زدن چه هوای سردی بود چه سوزی داشت پول نقد هم نداشتم سه تا عابر بانک رفتم اما همه خراب بودن دو تا مغازه هم رفتم اما از کارت خوانشون حاضر نشدن بهم پول بدن گفتم بچم مریضه می خوام ببرمش دکتر اما یا کر بودن نشیندین یا کور بودن تو رو ندیدن که بی حال تو بغلم خواب بودی حس بدی داشتم یه جور احساس درماندگی کردم رفتم پیش تزریقاتی قرار شد بعدان پولش رو ببرم خواب بودی که آمپولت رو زد من چشمامو بسته بودم و محکم تو بغلم گرفته بودمت اما تو بازم عینه یه مرد واقعی بودی  . اینتر...
27 اسفند 1390

وقتی که ما نبودیم ...

ببخشید اگه چشمای قشنگتون درد نمی گیره تشریف بیارین ادامه مطلب   سلام به همه الان که دارین این پست رو می خونید فکر می کنین کجام ؟؟؟؟؟؟ بعلهههههههههههههه من ایرانم من اومدم هوراااااااااا یعنی ما اومدیم هورااااااااااااا من و میکاییل دو تایی بابا جون رو نتونستیم بیاریم این ماجرا طولانیه .   یکشنبه 7 اسفند : راستش هفته قبل داشتم به این فکر میکردم که یادش بخیر سال قبل 9 اسفند بلیط داشتیم برای ایران چه هیجانی داشتم اما نمی دونستم که مرغ حق تو آسمون دقیقان بالای سر من بود و امسال 10 اسفند راهیم ، اما امسال از اصلان هیجان و شور و شوق پارسال رو ندارم ...
17 اسفند 1390