میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

نقطه ؛ نقطه آغاز زندگی ما

تاریخه طلایی

  سلام میکاییلم امروز برام یه تاریخ طلاییه ، شروع یه زندگی دو بارست ، قبل از اون فقط گذرانه عمر بود و تکراره مکررات ، چقدر هرلحظه  خاطره های پارسال رو مرور می کنم گاهی دلتنگ می شوم اما وقتی نگاهت می کنم همه دلتنگی هام یادم می ره . هفدهم آذر اولین روزه بارداری من رقم خورد یعنی بدون اینکه بدونم داشتم پذیرای وجوده نازنینه تو می شدم . خدا داشت یواش یواش و پله به پله منو آماده می کرد من نمی فهمیدم درک نمی کردم ضجه می زدم باهاش دعوا می کردم اما خدا بی توجه به گفته های نا حسابه من کاره خودش رو می کرد ، ...
17 آذر 1390

درست یا غلط ؟؟؟ مسئله این است .

می دونی دل اسیره ؛ اسیره تا بمیره    میدونی بدون تو دلم آروم نگیره سلام میکی کوچولوی مامان                              دارم کار می کنم کاسه می افته می شکنه شروع می کنم به جمع کردنش یاده این می افتم که الان زنه غلام رسول برامون ماست آورد تو رو که دید پرسید چند ماهته منم گفتم دو ماهو نیم گفت : چه پسر قوی ایی . ( اینجا ماست خیلی گرونه یه سطله نیم کیلوییش حدود پنج هزار تومن می شه ، اما یه آقای هندی هست به اسم غلام رسول واسمون ماست ...
10 آذر 1390

روز اوله محرم

  سلام فرشته کوچولوی من میکاییله من   عزززززززززززززززززززززیزم ؛ گلم ، که هر روز من و بابایی شاهده کارهای جدیدت هستیم و  کنارت می نشینیم و می خندیدیم به جیغ هایی که می زنی به خنده هایی که گاهی با یه جیغه کوتاه همراهه ؛ به دقتت به اشیا که همچین با چشمای خوشگلت بهشون زل می زنی ، یا به اینکه وقتی بازت می کنیم یهو خوشحال می شی و شروع می کنی محکم به دست و پا زدن جوری که 90 درجه می چرخی و بالا تر میری و دستت محکم روی دلت میخوره و تاپ صدا می ده . اینقدر جدیدان موقع شیر خوردن بازی گوشی می کنی و حواست پی همه چیز می ره از گل روی مبل گرفته تا چراغه قرمزه کنار کولر و یکم نگاه می کنی بر...
6 آذر 1390

وای !!!! واکسن !!!

  سلام میکاییلم                                     سلام میکاییلم با نردیک شدن به دو ماهگیت بازم تالاپ تولوپه قلبه من شروع شد که واکسن داری تو و باز خودم با دسته خودم باید ببرمت جایی که بهت سوزن بزن آخه این چه رسمه روزگاره !!!  با کلی فکره بی خود و غر غره الکی که خدا این ویروس و باکتری چیه آفریدی ؟؟؟ تازه بدتر اینکه با سیستمه اینجا آشنا نبودم و مامانه حواس پرتت که کارته واکسنت رو هم فکر می کرد آورده اما هر چی می گرده می ب...
1 آذر 1390

از ماست که بر ماست

قوربونت برم خدایا  خیلی ماهی آخره مرامی به قوله اون چوپونه تو شعره کتاب فارسی مون : تو کجایی تا شوم من چاکرت        چارقدت دوزم ، کنم شانه سرت  حالا بریم سر اصله ماجرا ؛ خدا وکیلی فقط بهم نگین بد جنس  !!! دیروز ( شنبه )  international culteral night بود و گفتم که ایرانی ها هم دو تا سرود آماده کرده بودن یکیش ای ایران ای مرز پر گوهر بود و یکی هم شعری از مولانا بود که بابایی چند روزه آزه گار می رفت تمرین همچین هم همه جو گیر بودن انگار که می خوان با مدونا کنسرت برگزار کنن ( والا !!!! ) ( گفتم که شبه جشن و دیر اومدنش از تمرین که شبه مهمی برای من بود چ...
29 آبان 1390

جشن دو ماهگی

سلام قند و عسله مامان       روزه بیست و پنجم دو ماهگیت تموم شد و دو ماهه که قدم روی چشمای ما گذاشتی منو بابایی به همین مناسبت تصمیم گرفتیم یه جشنه کوچیکی برگزار کنیم .   اون روز بابایی زودتر  اومد خونه و واسه ناهار رفتیم بیرون بعدش رفتیم خرید که خریدمون خیلی طول کشید اول خرید واسه خونه و مهمونی داشتیم بعد مامی شما شدیدا نیازه مبرمی به لباس داشت بعلت تغییر سایز ، نمی دونم چرا دیگه پام بزرگ شده !!!! کفشی که اینجا داشتم بعد از برگشتن پوشیدم داشت توی پام منفجر می شد . خلاصه با کمکه تو و بابایی من تونستم چند دست لباسی واسه خودم و شما بخرم ، وااااااااااااای میکاییل نمی دونی اینجا ...
27 آبان 1390

دکتر ؛ دکترررررررررررررررررررررر

دنیا اگه خوب اگه بد با تو برام دیدنیه باغه گلای اطلسی با تو برام چیدینیه   سلام عشقه کوچولوی من که الان تو بغلم خوابیدی و داری لبخند می زنی لالایی لالایی لا لا لا            بخواب که می خوام تو چشات ستاره هامو بشمارم لالایی لالایی لا لالا             پیشم بمون که تا ابد دنیا رو با تو دوست دارم عجیب وقتی خوابی دلم برات تنگ می شه و دوست دارم همش بشینم نگات کنم حتی پلک هم نزنم که لحظه ایی تصویرت از جلوی چشمام نره .   پسر کوچولوی من   : م...
27 آبان 1390

عید همه مبارک

علي در عرش بالا بي نظير است علي بر عالم و آدم امير است به عشق نام مولايم نوشتم چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟     عید غدیر رو به همه دوستای خوبم تبریک می گم و ممنونم از پیام های تبریک شون امیدوارم همگی زیره سایه حضرت علی باشید همیشه . من همیشه از بچگی عید غدیر رو خیلی دوست داشتم چون سید ها تو این روز با بقیه فرق داشتن منم کلی ذوق می کردم . یادش بخیر بابام بهم یه دسته پنجاه تومنی نو می داد که به همکلاسی هام عیدی بدم منم روشون رو با خودکار سبز می نوشتم " عید غدیر مبارک " عیده همتون مبارک . ...
24 آبان 1390

به سلامتی همه مامان ها

(خدا وکیلی چقدر شبیه منه  !!!!)     به سلامتی مامانامون که بخاطر ما اندام خوشکلشون رو خراب کردن !!! به سلامتی مامانامون که بخاطره ما  خط چشمشون رو با عینک عوض کردن !!! به سلامتی مامانامون که بخاطره ما میهمانی های شبانه رو با شب بیدار ماندن در کنار ما عوض کردن !!! به سلامتی مامانامون که بخاطره ماکه  پول کیفشون رو با پوشک بچه عوض کردن !!! و  بخاطر مامانایی که همه چیز رو با عشق عوض کردن .     ...
19 آبان 1390